565
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۴۴۴.الفتوح :على عليه السلام ، شَبَث بن رِبعى رياحى ۱ و صعصعة بن صوحان عبدى را فرا خواند و به ايشان گفت : «به سوى معاويه رويد و به او بگوييد : سواره نظامِ تو آب را بر ما بسته است ، حال آن كه اگر ما پيش از تو به آب دست مى يافتيم ، آن را بر شما نمى بستيم . اگر مى خواهى آب را رها كن تا به گونه برابر از آن استفاده كنيم ؛ و اگر ميل دارى ، بر سرِ آب با تو مى جنگيم ، تا هر كه پيروز شد ، آب از آنِ او باشد و [ بدين سان ]مقصود [ اصلى] خود از نبرد را وا مى گذاريم» .
پس شَبَث روانه شد و گفت : اى معاويه! تو به اين آب ، سزاوارتر از ما نيستى . پس دست از آن بردار كه ما تا شمشير بر دوش داريم ، از تشنگى نخواهيم مُرد .
سپس صعصعة بن صوحان به سخن درآمد و گفت : اى معاويه! همانا امير مؤمنان على بن ابى طالب به تو پيغام داده كه : «ما اين راه را آمده ايم ؛ [ امّا ]پيش از اتمام حجّت بر شما از جنگيدن با شما اكراه دارم ؛ ليكن تو سوارگان خويش را پيش فرستاده اى و پيش از آن كه ما با تو نبرد كنيم ، جنگ با ما را آغازيده اى ؛ و ما بر آنيم كه از نبرد دور باشيم تا براى تو دليل و حجّت آوريم ؛ و اين [ جنايتى ]ديگر است كه چنين كرديد و آب را بر سپاه بستيد . به خدا سوگند ، بخواهى يا نخواهى ، ما از آن آب خواهيم نوشيد . پس پيش از آن كه ما بر آن چيره گرديم ـ اگر مى توانى ـ آب را ببند ، كه آن گاه ، هر كه پيروز شود ، مى نوشد .
معاويه به عمرو بن عاص گفت : رأى تو چيست ، اى ابوعبد اللّه ؟
گفت : من معتقدم على كسى نيست كه تشنه بماند ، حال آن كه در دستش زمام اسبان باشد و بدون آن كه از فرات بنوشد ، به آن بنگرد . جز اين نيست كه او براى چيزى جز آب آمده است . پس از [ بستن] آب دست بردار تا او و ما بنوشيم .
پس وليد بن عقبه گفت : اى معاويه! اينان چهل روز عثمان بن عفّان را از آب باز داشتند و به محاصره درافكندند . پس آب را از ايشان برگير تا تشنه بميرند و آنان را بكش ؛ خدايشان بكشد! چگونه [ از حق ]منحرف مى شوند؟
سپس عبد اللّه بن سعد بن ابى سَرح به سخن درآمد و گفت : به راستى وليد سخنى راست بر زبان راند . آب را از ايشان باز گير كه خداوند در روز قيامت ، آن را از ايشان باز گيرد!
صعصعه گفت : جز اين نيست كه در روز قيامت ، خداوند آب را از كافران بدكار زشت پيشه اى همچون تو و همانندانت باز مى گيرد، [ از جمله] همين كس كه خداوند در كتابش او را فاسق خوانده ؛ [ همين] وليد بن عقبه كه نماز صبح را در حال مستى چهار ركعت خواند ، حال آن كه امام جماعت مردم بود و باز گفت : مى خواهيد بيشتر برايتان بگويم؟ و از همين رو ، به آيين اسلام شلّاقش زدند .
پس ياران معاويه ، با شمشير بر سرش ريختند ؛ امّا معاويه گفت : از او دست برداريد كه پيام رسان است .

1.در منابع ، نام او در شمار كسانى كه على عليه السلام نزد معاويه گسيل فرمود ، نيست ؛ بلكه تنها از صعصعة بن صوحان ياد شده است (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۲۳۹ ، الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۳۶۴ ، وقعة صفّين : ص ۱۶۱) ، در الإمامة والسياسة (ج ۱ ص ۱۲۵) آمده : على عليه السلام ، اشعث بن قيس را براى مذاكره با معاويه درباره بستنِ آب ، گسيل داشت .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
564

۲۴۴۴.الفتوح :دَعا عَلِيٌّ رضى الله عنه بِشَبَثِ ۱ بنِ رِبعِيٍّ الرِّياحِيِّ وصَعصَعَةَ بنِ صوحانَ العَبدِيِّ فَقالَ لَهُما : اِنطَلِقا إلى مُعاوِيَةَ فَقولا لَهُ : إنَّ خَيلَكَ قَد حالَت بَينَنا وبَينَ الماءِ ، ولَو كُنّا سَبَقناكَ لَم نَحُل بَينَكَ وبَينَهُ ، فَإِن شِئتَ فَخَلِّ عَنِ الماءِ حَتّى نَستَوِيَ فيهِ نَحنُ وأنتَ ، وإن شِئتَ قاتَلناكَ عَلَيهِ حَتّى يَكونَ لِمَن غَلَبَ ، وتَرَكنا ما جِئنا لَهُ مِنَ الحَربِ .
قالَ : فَأَقبَلَ شَبَثٌ فَقالَ : يا مُعاوِيَةُ ! إنَّكَ لَستَ بِأَحَقَّ مِن هذَا الماءِ مِنّا فَخَلِّ عَنِ الماءِ ، فَإِنَّنا لا نَموتُ عَطَشا وسُيوفُنا عَلى عَواتِقِنا .
ثُمَّ تَكَلَّمَ صَعصَعَةُ بنُ صوحانَ فَقالَ : يا مُعاوِيَةُ ! إنَّ أميرَ المُؤمِنينَ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ يَقولُ لَكَ : إنَّنا قَد سِرنا مَسيرَنا هذا وإنّي أكرَهُ قِتالَكُم قَبلَ الإِعذارِ إلَيكُم ، فَإِنَّكَ قَدَّمتَ خَيلَكَ فَقاتَلتَنا مِن قَبلِ أن نُقاتِلَكَ وبَدَأتَنا بِالقِتالِ ، ونَحنُ مَن رَأَينَا الكَفَّ حَتّى نُعذِرَ إلَيكَ ونَحتَجَّ عَلَيكَ ، وهذِهِ مَرَّةٌ اُخرى قَد فَعَلتُموها ، حُلتُم بَينَ النّاسِ وَالماءِ ، وَايمُ اللّهِ لَنَشَربَنَّ مِنهُ شِئتَ أم أبَيتَ ! فَامنُن إن قَدَرتَ عَلَيهِ مِن قَبلِ أن نَغلِبَ فَيَكونَ الغالِبُ هُوَ الشّارِبَ .
فَقالَ لِعَمرِو بنِ العاصِ : ما تَرى أبا عَبدِ اللّهِ ؟ فَقالَ : أرى أنَّ عَلِيّا لا يَظمَأُ وفي يَدِهِ أعِنَّةُ الخَيلِ وهُوَ يَنظُرُ إلَى الفُراتِ دونَ أن يَشرَبَ مِنهُ ، وإنَّما جاءَ لِغَيرِ الماءِ فَخَلِّ عَنِ الماءِ حَتّى يَشرَبَ ونَشرَبَ .
قالَ : فَقالَ الوَليدُ بنُ عُقبَةَ : يا مُعاوِيَةُ ! إنَّ هؤُلاءِ قَد مَنَعوا عُثمانَ بنَ عَفّانَ الماءَ أربَعينَ يَوما وحَصَروهُ ، فَامنَعهُم إيّاهُ حَتّى يَموتوا عَطَشا وَاقتُلهُم قاتَلَهُمُ اللّهُ أنّى يُؤفَكونَ .
قالَ : ثُمَّ تَكَلَّمَ عَبدُ اللّهِ بنُ سَعدِ بنِ أبي سَرحٍ ، فَقالَ : لَقَد صَدَقَ الوَليدُ في قَولِهِ : فَامنَعهُمُ الماءَ ، مَنَعَهُمُ اللّهُ إيّاهُ يَومَ القِيامَةِ !
فَقالَ صَعصَعَةُ : إنَّما يَمنَعُهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ الكَفَرَةَ الفَسَقَةَ الفَجَرَةَ مِثلَكَ ومِثلَ نُظَرائِكَ هذَا الَّذي سَمّاهُ اللّهُ فِي الكِتابِ فاسِقا الوَليدُ بنُ عُقبَةَ الَّذي صَلّى بِالنّاسِ الغَداةَ أربَعا وهُوَ سَكرانُ ثُمَّ قالَ : أزيدُكُم ؟ فَجُلِدَ الحَدَّ فِي الإِسلامِ . قالَ : فَثاروا إلَيهِ بِالسُّيوفِ ، فَقالَ مُعاوِيَةُ : كُفّوا عَنهُ فَإِنَّهُ رَسولٌ . ۲

1.كما في تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۲۴۰ وبالأصل «شبيب» وهو خطأ . ولم يرد ذكره فيمن أرسله عليّ إلى معاوية ، بل ذكر فقط صعصعة بن صوحان (تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۲۳۹ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۳۶۴ ؛ وقعة صفّين : ص ۱۶۱) . وفي الإمامة والسياسة ج ۱ ص ۱۲۵ : أنّ عليّا أرسل الأشعث بن قيس لمناقشة معاوية في أمر منع الماء .

2.الفتوح : ج ۳ ص ۵ وراجع المعيار والموازنة : ص ۱۴۶ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مهريزي، مهدي؛ حسینی، سید ابوالقاسم
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 69134
صفحه از 611
پرینت  ارسال به