83
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۱۶۱.شرح نهج البلاغةـ به نقل از ابو مخنف ـ: عثمان بن حنيف ، فرستاده اى نزد ابو الأسود دئلى و عمران بن حصين خزاعى فرستاد و به آنان دستور داد كه حركت كنند و از گروه [ ناكثين ]برايش خبر آورند و اين كه [ بفهمند] چه چيزى آنان را بر اين امر وا داشته است. آن دو به راه افتادند تا به حوضچه هاى ابو موسى رسيدند كه لشكرگاه ناكثين ، آن جا بود.
آن دو بر عايشه وارد شدند . از او خُرده گرفتند، او را موعظه كردند و به او تذكّر دادند و او را به خداوند ، سوگند دادند.
عايشه به آنان گفت: با طلحه و زبير ، ملاقات كنيد.
آن دو از پيش او برخاستند و با زبير ملاقات كردند و با او سخن گفتند . زبير به آنان گفت: ما براى خونخواهى عثمان آمده ايم و از مردم مى خواهيم كه مسئله خلافت را به شورا وا گذارند تا مردم براى خود [ خليفه اى] برگزينند.
آن دو به زبير گفتند: عثمان در بصره كشته نشده است تا خونخواهى اش در آن جا باشد! تو خود مى دانى كه قاتلان عثمان ، چه كسانى اند و كجا هستند. به راستى كه تو و رفيقت (طلحه) و عايشه، سرسخت ترينِ مردم عليه عثمان بوديد و بيشتر از ديگران بر ريختن خون عثمان ، تشويق مى كرديد. پس بايد از خودتان انتقام بگيريد! و امّا در مورد بازگشت مسئله خلافت به شورا، اين ديگر چرا؟ شما كه خودتان با على عليه السلام از روى رغبت و بدون اكراه بيعت كرديد. تو ، اى ابو عبد اللّه (زبير)! از آن روز كه به حمايت از على برخاستى ، زمان زيادى نگذشته است . در روزى كه پيامبر خدا از دنيا رفت ، تو خود ، قبضه شمشير به دست گرفتى و مى گفتى: كسى سزاوارتر از على براى خلافت و شايسته تر از او نيست و از بيعت با ابو بكر ، سر باز زدى. آن رفتار كجا و اين سخن كجا؟!
زبير گفت: نزد طلحه برويد و با او ديدار كنيد.
آن دو برخاستند و به سوى طلحه رفتند. او را تندخو ، ستيزه جو و مصمّم در به پا كردن فتنه و شعله ور ساختن آتش جنگ يافتند. از اين رو ، نزد عثمان بن حنيف بازگشتند و به وى گزارش دادند و ابو الأسود بدو گفت:
اى پسر حنيف! بر تو حمله شد . به پاخيز
و با آنان بجنگ و شكيبا باش.
و سلاح برگير ، در برابر آنان بِايست و دامن بر كمر زن.
عثمان بن حنيف گفت: آرى. سوگند به دو حرم (مكّه و مدينه) كه چنين خواهم كرد!


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
82

۲۱۶۱.شرح نهج البلاغة عن أبي مخنف :أرسَلَ [ عُثمانُ بنُ حُنَيفٍ ] إلى أبِي الأَسوَدِ الدُّؤَلِيِّ وعِمراَنَ بنِ الحُصَينِ الخُزاعِيِّ ، فَأَمَرَهُما أن يَسيرا حَتّى يَأتِياهُ بِعِلمِ القَومِ ومَا الَّذي أقدَمَهُم ، فَانطَلَقا حَتّى إذا أتَيا حَفَرَ أبي موسى وبِهِ مُعَسكَرُ القَومِ ، فَدَخَلا عَلى عائِشَةَ ، فَنالاها ووَعَظاها وأذكَراها وناشَداهَا اللّهَ ، فَقالَت لَهُما : اِلقَيا طَلحَةَ وَالزُّبَيرَ .
فَقاما مِن عِندِها ولَقِيَا الزُّبَيرَ فَكَلَّماهُ ، فَقالَ لَهُما : إنّا جِئنا لِلطَّلَبِ بِدَمِ عُثمانَ ونَدعُوا النّاسَ إلى أن يَرُدّوا أمرَ الخِلافَةِ شورى ؛ لِيَختارَ النّاسُ لِأَنفُسِهِم . فَقالا لَهُ : إنَّ عُثمانَ لَم يُقتَل بِالبَصرَةِ لِيُطلَبَ دَمُهُ فيها ، وأنتَ تَعلَمُ قَتَلَةَ عُثمانَ مَن هُم وأينَ هُم ، وإنَّكَ وصاحِبَكَ وعائِشَةَ كُنتُم أشَدَّ النّاسِ عَلَيهِ ، وأعظَمَهُم إغراءً بِدَمِهِ ، فَأَقيدوا مِن أنفُسِكُم .
وأمّا إعادَةُ أمرِ الخِلافَةِ شورى ؛ فَكَيفَ وقَد بايَعتُم عَلِيّا طائِعينَ غَيرَ مُكرَهينَ ؟ وأنتَ يا أبا عَبدِ اللّهِ لَم يَبعُدِ العَهدُ بِقِيامِكَ دونَ هذَا الرَّجُلِ يَومَ ماتَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وأنتَ آخذٌ قائِم سَيفِكَ تَقولُ : ما أحَدٌ أحَقَّ بِالخِلافَةِ مِنهُ ، ولا أولى بِها مِنهُ ، وَامتَنَعتَ مِن بَيعَةِ أبي بَكرٍ ، فَأَينَ ذلِكَ الفِعلُ مِن هذَا القَولِ ؟ !
فَقالَ لَهُما : اِذهَبا فَالقَيا طَلحَةَ .
فَقاما إلى طَلحَةَ ، فَوَجَداهُ أخشَنَ المَلمَسِ ، شَديدَ العَريكَةِ ، قَوِيَّ العَزمِ في إثارَةِ الفِتنَةِ وإضرامِ نارِ الحَربِ ، فَانصَرَفا إلى عُثمانَ بنِ حُنَيفٍ فَأخبَراهُ ، وقالَ لَهُ أبُو الأَسوَدِ :



يَابنَ حُنَيفٍ قَد اُتيتَ فَانفِرِ
وطاعِنِ القَومَ وجالِد وَاصبِرِ

وَابرُز لَها مُستَلئِما وشَمِّرِ
فَقالَ ابنُ حُنَيفٍ : إي وَالحَرَمَينِ لَأَفعَلَنَّ . ۱

1.شرح نهج البلاغة : ج ۹ ص ۳۱۳ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مهريزي، مهدي؛ حسینی، سید ابوالقاسم
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 66493
صفحه از 611
پرینت  ارسال به