۲۱۶۶.شرح نهج البلاغةـ به نقل از ابو مخنف ، در گزارش متن عهد نامه صلح ـ: اين است آنچه عثمان بن حنيف انصارى و مؤمنان همراهش از پيروان اميرمؤمنان على بن ابى طالب ، با طلحه و زبير و همراهانش از مؤمنان و پيروان مسلمانشان ، بر آن ، مصالحه نمودند:
همانا دارالحكومه، رُحْبه ۱ ، مسجد ، بيت المال و منبر ، در اختيار عثمان بن حنيف باشد و طلحه و زبير و همراهانشان حق دارند كه هر كجاى بصره كه مى خواهند ، منزل كنند و كسى از طرفين ، حق ندارد به ديگرى در راه و آب گاه و بازار و آب راه و استراحتگاه، آسيبى برساند تا اميرمؤمنان على بن ابى طالب به بصره بيايد. پس اگر [ طرف مقابل] مايل بودند ، در آنچه امّت داخل شده اند، وارد شوند [ كه هيچ] ؛ و اگر نخواستند، هر گروه به سمت خواسته هاى خود رود ، يا جنگ و يا صلح ، يا بيرون رفتن و يا ماندن ، و عهد و ميثاق خداوند و حتى سخت تر از پيمانى كه خداوند از پيامبرانش گرفته است، برعهده دو گروه باشد.
سپس نامه مُهر شد. عثمان بن حنيف بازگشت و وارد دارالحكومه شد و به ياران خود گفت: خدايتان رحمت كند! نزد خانواده خود برويد و اسلحه بر زمين گذاريد و زخمى ها را مداوا كنيد.
چند روزى اين چنين ، دست نگه داشتند.
6 / 5
سلطه ناكثين بر بصره با حيله
۲۱۶۷.شرح نهج البلاغةـ به نقل از ابو مخنف ـ: پس [ از امضاى عهد نامه ]طلحه و زبير گفتند : اگر على بيايد و ما اين چنين اندك و ناتوان باشيم ، گردن ما را خواهد زد. از اين رو ، تصميم به نامه نگارى با قبيله ها و دلجويى از اعراب گرفتند. به سوى برجستگان و رؤسا و بزرگان ، پيك فرستادند و آنان را به خونخواهى عثمان و كنار زدن على عليه السلام و بيرون راندن عثمان بن حنيف از بصره ، فرا خواندند.
قبيله هاى اَزْد و ضِبّه و قيس بن عيلان ، در اين كار با آنان بيعت كردند ، جز يك يا دو نفر از مردان اين قبيله ها كه از اين كار ، ناخرسند بودند و از چشم آنان پنهان شدند.
ناكثين به سوى هلال بن وكيع تميمى فرستادند ؛ ولى او نزد آنان نيامد. طلحه و زبير به خانه او رفتند ؛ امّا هلال ، خود را از آنها پنهان كرد. مادرش به وى گفت: تاكنون كسى را مانند تو نديده ام. دو پيرمردِ قريش به نزد تو آمده اند و تو از آنان پنهان مى شوى؟
مادر ، آن قدر اصرار ورزيد تا هلال به نزد آن دو آمد و با آنان بيعت كرد و به همراه او تمامى قبيله عمرو بن تميم و نيز قبيله بنى حنظله بيعت كردند ، بجز بنى يربوع ؛ زيرا تمام بنى يَربوع از پيروان على عليه السلام بودند و نيز تمام قبيله بنى دارِم ، بيعت كردند ، بجز چند نفر از بنى مُجاشع كه اهل دين و فضيلت بودند .
چون كار طلحه و زبيرْ محكم شد، شبى تار و بارانى و توفانى بيرون آمدند. به همراه آنان ، يارانشان بودند كه زره بر آنها پوشانده بودند و بر روى زره ، لباس بر تن داشتند. به هنگام نماز صبح به مسجد رسيدند و عثمان بن حنيف ، پيش از آنان به مسجد رسيده بود و صف هاى نماز ، بسته شده بود. عثمان ، پيش رفت كه با آنان نماز بگزارد ؛ ولى ياران طلحه و زبير ، [ برخلاف صلح نامه] او را كنار زدند و زبير را جلو انداختند.