93
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۱۶۶.شرح نهج البلاغةـ به نقل از ابو مخنف ، در گزارش متن عهد نامه صلح ـ: اين است آنچه عثمان بن حنيف انصارى و مؤمنان همراهش از پيروان اميرمؤمنان على بن ابى طالب ، با طلحه و زبير و همراهانش از مؤمنان و پيروان مسلمانشان ، بر آن ، مصالحه نمودند:
همانا دارالحكومه، رُحْبه ۱ ، مسجد ، بيت المال و منبر ، در اختيار عثمان بن حنيف باشد و طلحه و زبير و همراهانشان حق دارند كه هر كجاى بصره كه مى خواهند ، منزل كنند و كسى از طرفين ، حق ندارد به ديگرى در راه و آب گاه و بازار و آب راه و استراحتگاه، آسيبى برساند تا اميرمؤمنان على بن ابى طالب به بصره بيايد. پس اگر [ طرف مقابل] مايل بودند ، در آنچه امّت داخل شده اند، وارد شوند [ كه هيچ] ؛ و اگر نخواستند، هر گروه به سمت خواسته هاى خود رود ، يا جنگ و يا صلح ، يا بيرون رفتن و يا ماندن ، و عهد و ميثاق خداوند و حتى سخت تر از پيمانى كه خداوند از پيامبرانش گرفته است، برعهده دو گروه باشد.
سپس نامه مُهر شد. عثمان بن حنيف بازگشت و وارد دارالحكومه شد و به ياران خود گفت: خدايتان رحمت كند! نزد خانواده خود برويد و اسلحه بر زمين گذاريد و زخمى ها را مداوا كنيد.
چند روزى اين چنين ، دست نگه داشتند.

6 / 5

سلطه ناكثين بر بصره با حيله

۲۱۶۷.شرح نهج البلاغةـ به نقل از ابو مخنف ـ: پس [ از امضاى عهد نامه ]طلحه و زبير گفتند : اگر على بيايد و ما اين چنين اندك و ناتوان باشيم ، گردن ما را خواهد زد. از اين رو ، تصميم به نامه نگارى با قبيله ها و دلجويى از اعراب گرفتند. به سوى برجستگان و رؤسا و بزرگان ، پيك فرستادند و آنان را به خونخواهى عثمان و كنار زدن على عليه السلام و بيرون راندن عثمان بن حنيف از بصره ، فرا خواندند.
قبيله هاى اَزْد و ضِبّه و قيس بن عيلان ، در اين كار با آنان بيعت كردند ، جز يك يا دو نفر از مردان اين قبيله ها كه از اين كار ، ناخرسند بودند و از چشم آنان پنهان شدند.
ناكثين به سوى هلال بن وكيع تميمى فرستادند ؛ ولى او نزد آنان نيامد. طلحه و زبير به خانه او رفتند ؛ امّا هلال ، خود را از آنها پنهان كرد. مادرش به وى گفت: تاكنون كسى را مانند تو نديده ام. دو پيرمردِ قريش به نزد تو آمده اند و تو از آنان پنهان مى شوى؟
مادر ، آن قدر اصرار ورزيد تا هلال به نزد آن دو آمد و با آنان بيعت كرد و به همراه او تمامى قبيله عمرو بن تميم و نيز قبيله بنى حنظله بيعت كردند ، بجز بنى يربوع ؛ زيرا تمام بنى يَربوع از پيروان على عليه السلام بودند و نيز تمام قبيله بنى دارِم ، بيعت كردند ، بجز چند نفر از بنى مُجاشع كه اهل دين و فضيلت بودند .
چون كار طلحه و زبيرْ محكم شد، شبى تار و بارانى و توفانى بيرون آمدند. به همراه آنان ، يارانشان بودند كه زره بر آنها پوشانده بودند و بر روى زره ، لباس بر تن داشتند. به هنگام نماز صبح به مسجد رسيدند و عثمان بن حنيف ، پيش از آنان به مسجد رسيده بود و صف هاى نماز ، بسته شده بود. عثمان ، پيش رفت كه با آنان نماز بگزارد ؛ ولى ياران طلحه و زبير ، [ برخلاف صلح نامه] او را كنار زدند و زبير را جلو انداختند.

1.رُحْبه ، نام روستايى است نزديك كوفه . همچنين صحن مسجد و ميدان هاى عمومى را نيز رُحْبه گويند . ظاهرا به تناسب سياق، در اين جا به معناى ميدان است . (م)


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
92

۲۱۶۶.شرح نهج البلاغة عن أبي مِخنَفـ في بَيانِ نَصِّ مُعاهَدَةِ الصُّلحِ ـ:
هذا مَا اصطَلَحَ عَلَيهِ عُثمانُ بنُ حُنَيفٍ الأَنصارِيُّ ومَن مَعَهُ مِنَ المُؤمِنينَ مِن شيعَةِ أميرِ المُؤمِنينَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ ، وطَلحَةُ وَالزُّبَيرُ ومَن مَعَهُما مِنَ المُؤمِنينَ وَالمُسلِمينَ مِن شيعَتِهِما ؛ أنَّ لِعُثمانَ بنِ حُنَيفٍ دارَ الإِمارَةِ وَالرُّحبَةَ وَالمَسجِدَ وبَيتَ المالِ وَالمِنبَرَ ، وأنَّ لِطَلحَةَ وَالزُّبَيرِ ومَن مَعَهُما أن يَنزِلوا حَيثُ شاؤوا مِنَ البَصرَةِ ، ولا يُضارَّ بَعضُهُم بَعضا في طَريقٍ ولا فُرضَةٍ ۱ ولا سوقٍ ولا شِرعَةٍ ولا مِرفَقٍ حَتّى يَقدَمَ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ ، فَإِن أحَبّوا دَخَلوا فيما دَخَلَت فيهِ الاُمَّةُ ، وإن أحَبّوا لَحِقَ كُلُّ قَومٍ بِهَواهُم وما أحَبّوا مِن قِتالٍ أو سِلمٍ أو خُروجٍ أو إقامَةٍ ، وعَلَى الفَريقَينِ بِما كَتَبوا عَهدُ اللّهِ وميثاقُهُ ، وأشَدُّ ما أخَذَهُ عَلى نَبِيٍّ مِن أنبِيائِهِ مِن عَهدٍ وذِمَّةٍ .
وخُتِمَ الكِتابُ ، ورَجَعَ عُثمانُ بنُ حُنَيفٍ حَتّى دَخَلَ دارَ الإِمارَةِ ، وقالَ لِأَصحابِهِ : اِلحَقوا رَحِمَكُمُ اللّهُ بَأَهلِكُم ، وضَعوا سِلاحَكُم ، وداووا جَرحاكُم . فَمَكَثوا كَذلِكَ أيّاما . ۲

6 / 5

اِستيلاءُ النّاكِثينَ عَلَى البَصرَةِ

۲۱۶۷.شرح نهج البلاغة عن أبي مِخنَف :ثُمَّ إنَّ طَلحَةَ وَالزُّبَيرَ قالا : إن قَدِمَ عَلِيٌّ ونَحنُ عَلى هذِهِ الحالِ مِنَ القِلَّةِ وَالضَّعفِ لَيَأخُذَنَّ بِأَعناقِنا ، فَأَجمَعا عَلى مُراسَلَةِ القَبائِلِ وَاستِمالَةِ العَرَبِ ، فَأَرسَلا إلى وُجوهِ النّاسِ وأهلِ الرِّياسَةِ وَالشَّرَفِ يَدعُوانِهِم إلَى الطَّلَبِ بِدَمِ عُثمانَ وخَلعِ عَلِيٍّ وإخراجِ ابنِ حُنَيفٍ مِنَ البَصرَةِ ، فَبايَعَهُم عَلى ذلِكَ الأَزدُ وضَبَّةُ وقَيسُ بنُ عَيلانَ كُلُّها إلَا الرَّجُلَ وَالرَّجُلَينِ مِنَ القَبيلَةِ كَرِهوا أمرَهُم فَتَوارَوا عَنهُم ، وأرسَلوا إلى هِلالِ بنِ وَكيعٍ التَّميمِيِّ ، فَلَم يَأتِهِم ، فَجاءَهُ طَلحَةُ وَالزُّبَيرُ إلى دارِهِ ، فَتَوارى عَنهُما ، فَقالَت لَهُ اُمُّهُ : ما رَأَيتُ مِثلَكَ ! أتاكَ شَيخا قُرَيشٍ ، فَتَوارَيتَ عَنهُما ! فَلَم تَزَل بِهِ حَتّى ظَهَرَ لَهُما ، وبايَعَهُما ومَعَهُ بَنو عَمرِو بنِ تَميمٍ كُلُّهُم، وبَنو حَنظَلَةَ، إلّا بَني يَربوعٍ ؛ فَإِنَّ عامَّتَهُم كانوا شيعَةً لِعَلِيٍّ عليه السلام ، وبايَعَهُم بَنو دارِمٍ كُلُّهُم، إلّا نَفَرا مِن بَني مُجاشِعٍ ذَوي دينٍ وفَضلٍ .
فَلَمَّا استَوسَقَ لِطَلحَةَ وَالزُّبَيرِ أمرُهُما، خَرَجا في لَيلَةٍ مُظلِمَةٍ ذاتِ ريحٍ ومَطَرٍ ومَعَهُما أصحابُهُما قَد ألبَسوهُمُ الدُّروعَ وظاهَروا فَوقَها بِالثِّيابِ ، فَانتَهَوا إلَى المَسجِدِ وَقتَ صَلاةِ الفَجرِ ، وقَد سَبَقَهُم عُثمانُ بنُ حُنَيفٍ إلَيهِ ، واُقيمَتِ الصَّلاةُ ، فَتَقَدَّمَ عُثمانُ لِيُصَلِّيَ بِهِم ، فَأَخَّرَهُ أصحابُ طَلحَةَ وَالزُّبَيرِ وقَدَّمُوا الزُّبَيرَ . ۳

1.الفُرْضة : المَشْرَعة (لسان العرب : ج ۷ ص ۲۰۶ «فرض») .

2.شرح نهج البلاغة : ج ۹ ص ۳۱۹ .

3.شرح نهج البلاغة : ج ۹ ص ۳۲۰ ؛ الدرجات الرفيعة : ص ۳۸۶ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مهريزي، مهدي؛ حسینی، سید ابوالقاسم
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 54818
صفحه از 611
پرینت  ارسال به