97
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5

۲۱۶۹.تاريخ الطبرىـ به نقل از زُهْرى ، در گزارش اهل جمل ـ: آنان وارد بصره شدند ، در حالى كه عثمان بن حنيف ، حكمران آن بود. عثمان به آنان گفت: چه خُرده اى بر پيشوايتان [ على عليه السلام ]مى گيريد؟
گفتند: او را در خلافت ، از خود ، شايسته تر نمى دانيم ، در حالى كه او هر كارى خواسته ، كرده است.
عثمان گفت: او مرا بر اين شهر گمارده است . اينك برايش نامه مى نويسم و او را از اهداف شما آگاه مى سازم ، به شرط آن كه تا پاسخ او به دست ما برسد ، نماز را من امامت كنم.
آنان بر اين امر ، توافق كردند و عثمان ، نامه را نوشت.
دو روز نگذشته بود كه بر او يورش بردند و در منطقه زابوقه ، نزديكى [ ويرانه هاى ]شهر رزق ، به پيكار با او برخاستند و بر عثمان بن حنيفْ پيروز شدند، او را به اسارت گرفتند و خواستند او را به قتل برسانند ؛ ولى از خشم انصار [ مدينه نسبت به خويشان خود] ، هراسان شدند و آسيب هايى بر موها و بدنش وارد كردند.

۲۱۷۰.أنساب الأشرافـ به نقل از ابو مخنف ـ: اهل بصره دو دسته شدند . دسته اى با عايشه و همراهانش بودند ، و دسته اى ديگر با عثمان بن حنيف...[ همه ]آماده پيكار شدند و به منطقه زابوقه رسيدند. صبحگاهان ، عثمان بن حنيف بر آنان ، يورش بُرد و با آنان جنگ سختى كرد. كشته ها در ميانشان بسيار شد و زخميان ، پراكنده افتادند. پس آنان خواهان صلح شدند و در ميان خود ، صلح نامه اى تا آمدن على عليه السلام نگاشتند كه هيچ يك در بازارها و راه ها متعرّض ديگرى نشوند و دارالحكومه، بيت المال و مسجد ، در اختيار عثمان بن حنيف باشد و طلحه و زبير و همراهانشان به هر كجا كه خواستند ، بروند. سپس دو طرفِ مخاصمه بازگشتند و سلاح بر زمين گذاشتند.
طلحه و زبير با يكديگر به گفتگو نشستند . طلحه گفت: به خدا سوگند ، اگر على وارد بصره گردد، گردن ما را خواهد زد. از اين رو ، تصميم گرفتند بر عثمان بن حنيف ـ به گونه اى كه متوجّه نشود ـ ، شبيخون بزنند و يارانشان نيز بر اين تصميم توافق كردند تا اين كه در شبى تاريك و توفانى بر عثمان بن حنيفْ وارد شدند. او در حال خواندن نماز عشا با مردم بود. وى را به شدّت ، زير لگد گرفتند و موهاى ريش و سبيل وى را كَندند.
عثمان به طلحه و زبير گفت: [ برادرم ]سهل ، در شهر مدينه زنده است. به خدا سوگند ، اگر خارى بر من بخَلَد ، او به روى خاندان شما شمشير خواهد كشيد ـ و مخاطبش طلحه و زبير بودند ـ . در اين هنگام ، آنان از شكنجه كردن او دست برداشتند و زندانى اش كردند.
طلحه و زبير ، گروهى را به سركردگى عبد اللّه بن زبير به سمت بيت المال فرستادند كه بر آن ، چهل مرد و به قولى چهارصد تن از مردم سِنْد (از سياهان هند) گمارده بودند. نگهبانان از واگذارى بيت المال، پيش از آمدن على عليه السلام سر باز زدند. [ مهاجمان، ]نگهبانان و رئيسشان، ابوسلمه زُطّى را ـ كه بنده اى نيكوكار بود ـ به قتل رساندند.


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
96

۲۱۶۹.تاريخ الطبري عن الزهريـ في ذِكرِ أصحابِ الجَمَلِ ـ: فَقَدِمُوا البَصرَةَ وعَلَيها عُثمانُ بنُ حُنَيفٍ ، فَقالَ لَهُم عُثمانُ : ما نَقَمتُم عَلى صاحِبِكُم ؟
فَقالوا : لَم نَرَهُ أولى بِها مِنّا ، وقَد صَنَعَ ما صَنَعَ .
قالَ : فَإِنَّ الرَّجُلَ أمَّرَني ، فَأَكتُبُ إلَيهِ فَاُعلِمُهُ ما جِئتُم لَهُ ، عَلى أن اُصُلِّيَ بِالنّاسِ حَتّى يِأتِيَنا كِتابُهُ ، فَوَقَفوا عَلَيهِ وكَتَبَ .
فَلَم يَلبثَ إلّا يَومَينِ حَتّى وَثَبوا عَلَيهِ فَقاتَلوهُ بِالزّابوقَةِ عِندَ مَدينَةِ الرِّزقِ ، ۱ فَظَهَروا وأخَذوا عُثمانَ ، فَأَرادوا قَتلَهُ ، ثُمَّ خَشوا غَضَبَ الأَنصارِ ، فَنالوهُ في شَعرِهِ وجَسَدِهِ . ۲

۲۱۷۰.أنساب الأشراف عن أبي مِخنَف :صاروا [أهلُ البَصرَةِ] فِرقَتَينِ : فِرقَةً مَعَ عائِشَةَ وأصحابِها ، وفِرقَةً مَعَ ابنِ حُنَيفٍ . . . وتَأَهَّبوا لِلقِتالِ ، فَانتَهَوا إلَى الزّابوقَةِ ، وأصبَحَ عُثمانُ بنُ حُنَيفٍ ، فَزَحَفَ إلَيهِم ، فَقاتَلَهُم أشَدَّ قِتالٍ ، فَكَثُرَت بَينَهُمُ القَتلى ، وفَشَت فيهِمُ الجِراحُ .
ثُمَّ إنَّ النّاسَ تَداعَوا إلَى الصُّلحِ ، فَكَتَبوا بَينَهُم كِتابا بِالمُوادَعَةِ إلى قُدومِ عَلِيٍّ ، عَلى أن لا يَعرِضَ بَعضُهُم لِبَعضٍ في سوقٍ ولا مَشرَعَةٍ ، وأنَّ لِعثمانَ بنِ حُنَيفٍ دارَ الإِمارَةِ وبَيتَ المالِ والمَسجِدَ ، وأنَّ طَلحَةَ والزُّبَيرَ يَنزِلانِ ومَن مَعَهُما حَيثُ شاؤوا . ثُمَّ انصَرَفَ النّاسُ وألقَوُا السِّلاحَ .
وتَناظَرَ طَلحَةُ وَالزُّبَيرُ ، فَقالَ طَلحَةُ : وَاللّهِ لَئِن قَدِمَ عَلِيٌّ البَصرَةَ لَيَأخُذَنَّ بِأَعناقِنا ! فَعَزَما عَلى تَبييتِ ابنِ حُنَيفٍ وهُوَ لا يَشعُرُ ، وواطَآ أصحابَهُما عَلى ذلِكَ ، حَتّى إذا كانَت لَيلَةُ ريحٍ وظُلمَةٍ جاؤوا إلَى ابنِ حُنَيفٍ وهُوَ يُصَلِّي بِالنّاسِ العِشاءَ الآخِرَةَ، فَأَخذوهُ وأمَروا بِهِ فَوُطِئَ وَطأً شَديدا ، ونَتَفوا لِحيَتَهُ وشارِبَيهِ ، فَقالَ لَهُما : إنَّ سَهلاً حَيٌّ بِالمَدينَةِ، وَاللّهِ لَئِن شاكَني شَوكَةٌ لَيَضَعَنَّ السَّيفَ في بَني أبيكُما ؛ يُخاطِبُ بِذلِكَ طَلحَةَ وَالزُّبَيرَ ، فَكَفّا عَنهُ وحَبَساهُ .
وبَعَثا عَبدَ اللّهِ بنَ الزُّبَيرِ في جَماعَةٍ إلى بَيتِ المالِ وعَلَيهِ قَومٌ مِنَ السَّبابِجَةِ يَكونونَ أربَعينَ ، ويُقالُ : أربَعَمِئَةٍ ، فَامتَنَعوا مِن تَسليمِهِ دونَ قُدومِ عَليٍّ ، فَقَتَلوهُم ورَئيسَهُم أبا سَلَمَةَ الزُّطِّيَّ ، وكانَ عَبدا صالِحا . ۳

1.هي إحدى مسالح العجم بالبصرة قبل أن يختطّها المسلمون (معجم البلدان : ج ۳ ص ۴۱) .

2.تاريخ الطبري : ج ۴ ص ۴۶۹ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۳۱۹ وراجع تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۱۸۱ .

3.أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۲۶ وراجع تاريخ الطبري : ج ۴ ص ۴۶۴ و ۴۶۷ و ۵۰۶ والكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۳۱۸ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج5
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مهريزي، مهدي؛ حسینی، سید ابوالقاسم
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 66353
صفحه از 611
پرینت  ارسال به