۱۳۵۷.امام على عليه السلامـ در جنگ صفّين ـ: سوگند به خداوند كه يك روز جنگ را به تأخير نينداختم ، جز آن كه اميد داشتم گروهى به من ملحق شده ، راه يابند و به نور هدايت من به راه حق آيند . اين امر ، براى من دوست داشتنى تر است از آن كه آنان را بر گمراهى بكُشم ، گرچه خود آنان ، گناه خويش را بر دوش مى كشند .
۱۳۵۸.امام على عليه السلامـ در شِكوه از يارانش كه به سوى معاويه مى رفتند ـ: واى بر آنان! سوى چه كسى مى روند و مرا نيز بدان فرا مى خوانند؟! به خدا سوگند ، من آنان را نخواستم ، جز براى برپا داشتن حق ، و ديگران آنها را نمى خواهند ، مگر بر باطل .
۱۳۵۹.امام على عليه السلامـ از نامه اش به مصريان هنگامى كه اشتر را بر آنان گمارد ـ: پس از حمد و سپاس خداوند ؛ من بنده اى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم كه در روزهاى بيم ، نخوابد و در ساعت هاى ترس ، از دشمن روى برنتابد . از آتش سوزان بر بدكارانْ تندتر است . او مالك ، پسر حارث مَذْحِجى است . آن جا كه فرمانش حق بود ، سخن او را بشنويد و او را فرمان بريد .
۱۳۶۰.امام على عليه السلامـ در سفارش نامه اش به مالك اشتر ـ: حق را از آنِ هر كه بود ، بر عهده گير ، نزديك يا دور ، و در اين راه ، شكيبا باش و آن را به حساب خداوند بگذار ، هر چند اين رفتار ، با نزديكان و خويشاوندان و اطرافيانت باشد ، و پايان آن را با همه دشوارى اى كه دارد ، طلب كن ؛ زيرا كه پايان آن ، پسنديده است .