۱۴۸۵.امام على عليه السلامـ از نامه اش به يكى از كارگزاران كه او را براى مالياتْ فرستاده بود ـ: فرمان مى دهم او را به تقواى الهى در امور پنهانى و كارهاى ناپيدا ، آن جا كه گواهى جز خداوند ، و نماينده اى جز او حضور ندارد .
و فرمان مى دهم او را كه در آشكار به كارى از اطاعت خدا نپردازد كه در پنهان ، با آن مخالفت مى ورزد ؛ و هر آن كس كه پنهان و آشكار ، و رفتار و گفتارش تفاوت نكند ، امانت را ادا كرده و بندگى را خالص گردانيده است .
و فرمان مى دهم او را كه آنان را نرنجاند و دروغگوشان نداند ، و به خاطر امير بودن ، از ايشان ، روى نگرداند ؛ چرا كه آنان ، برادران دينى اند و در به دست آوردن حقوق مسلمانان ، مددكار .
و براى تو در اين زكات ، بهره اى معيّن و حقّى معلوم است ، و شريكانى دارى ناتوان و تهى دست . ما حقّ تو را به تمام ، مى پردازيم . پس تو هم حقوق آنان را به تمام ، به آنها برسان ؛ و گرنه ، روز رستاخيز ، بيشترين دشمنان را دارى ، و بدا به حال آن كه نزد خداوند ، دشمنش مستمندان و تهى دستان و نيازمندان و رانده شدگان و بدهكاران و در راه ماندگان باشند .
و آن كه امانت را سبُك شمارد و در خيانت ، چَرا كند و جان و دين خود را از خيانتْ پاك ننمايد ، در دنيا خود را در خوارىِ رسوايى افكنَد و در آخرت ، خوارتر و رسواتر باشد ؛ و بزرگ ترين خيانت ، خيانت به جامعه [ى مسلمانان] است ، و زشت ترين دغلكارى ، دغلكارى با پيشوايان است . والسلام!
۱۴۸۶.امام على عليه السلامـ از سفارشى كه براى كارگزاران ماليات ها مى نگاشت۱ـ: برو با پرواى از خدا كه يگانه است و بى همتا . مسلمانى را مترسان و با ناخوشى ، بر او عبور مكن و بيش از حقِّ خدا از مال او مَسِتان . چون به قبيله اى رسى ، بر سرِ آب آنان ، فرود آى ، بى آن كه به خانه شان درآيى . آن گاه ، آهسته و آرام ، به سويشان حركت كن تا به ميان آنان رسى . پس بر آنان ، سلام كن و در درود گفتن بر آنان ، كوتاهى مكن .
سپس بگو : اى بندگان خدا ! مرا ولىّ خدا و خليفه او نزد شما فرستاد تا حقّى را كه خدا در مال هاتان نهاده ، بگيرم . آيا خدا را در مال هاى شما حقّى است تا آن را به ولىّ او بپردازيد؟ اگر كسى گفت : نه ؛ متعرّض او مشو ، و اگر كسى گفت : آرى ؛ با او برو ، بى آن كه او را بترسانى ، يا بيمش دهى ، يا بر او سخت گيرى ، يا كار را بر او سخت گردانى . آنچه از زر يا سيم به تو دهد ، بگير ؛ و اگر او را گاو و گوسفند و شتر است،بى اجازه او ميان آنها داخل مشو؛ چرا كه بيشترِ آنها از آنِ اوست ، و وقتى به گلّه رسيدى ، چونان چيره شدگان و آزاردهندگان به ميانشان مرو .
چارپا را از جاى مگريزان و مترسان ، و با صاحب آن ، بدرفتارى مكن . پس مال را دو بخش كن و او را مخيّر گردان و هر بخش را برگزيد ، متعرّض او مشو . آن گاه باقى مانده را دو بخش كن و او را مخيّر گردان ، و هرچه را برگزيد ، متعرّض او مشو . پس پيوسته چنين كن ، تا آنچه ادا كننده حقّ خدا باشد ، باقى مانَد . پس حقّ خدا را از او بگير . اگر خواست كه تقسيم را برهم زنى ، بپذير . سپس آنها را به هم بياميز و آنچه را كه بارِ نخست انجام دادى ، انجام ده تا حقّ خدا را از مالش بستانى ، و آن را كه كهن سال است يا پير و فرسوده ، و يا شكسته پا و پشت ، و يا بيمار و معيوب ، مگير ، و بر اين اموال ، امين مگير ، مگر آن را كه به ديندارى اش اطمينان دارى ؛ آن كه با مال مسلمانان ،مدارا كند تا آن را به ولىّ مسلمانان برساند و او آن را ميان آنان ، تقسيم كند ؛ و بر آنْ مگمار ، جز خيرخواهى مهربان و درستكارى نگاهبان را كه نه بر آنان درشتى كند و نه زيانشان رسانَد و نه مانده شان سازد و نه خسته شان گردانَد . سپس آنچه را نزد تو فراهم آمده ، شتابان به سوى ما بفرست ، تا چنان كه خدا فرموده ، به مصرف رسانيم .
سپس آن گاه كه امين تو آنها را گرفت ، بدو سفارش كن كه ميان ماده شتر و بچه شيرخوارش جدايى نيفكند ، و ماده را چندان ندوشاند كه شيرش اندك مانَد و بچه اش را زيان رساند ، و در سوار شدن ، او را به خستگى نيندازد و ميان آن [ شتر ]و ديگر شتران ، عدالت را برقرار سازد و بايد ، شتر خسته را آسوده گردانَد و آن را كه لاغر است يا آسيب ديده ، آرام براند ، و چون بر آبگيرها گذرد ، بدان جا واردشان سازد ، و راهشان را از زمين هاى علفزار ، به جاده ها تغيير ندهد و در ساعت هايى ، آنها را آسوده گذارد ؛ و به هنگام خوردن آب و چريدن گياه ، مهلتشان ده تا آنها را به اذن خدا ، فربه و تناور ، و نه لاغر وخسته ، نزد ماآورى ، و ما بر پايه كتاب خدا و سنّت پيامبر او آن را تقسيم كنيم كه اين كار ، پاداش تو را بسيار گردانَد و به رستگارى ات نزديك تر سازد . إن شاء اللّه !