۲۰۱۱.امام على عليه السلامـ در توصيف طلحه و زبير ـ: هر يك از آن دو،امر خلافت را براى خود اميد مى بُرد و به سوى خود مى كشيد و نه همراهش. نه پيوندى با خدا دارند و نه با وسيله اى به سوى او روى مى آورند . هر يك ، كينه ديگرى را در دل دارد و زود است كه پرده از آن برداشته شود.
به خدا سوگند كه اگر به آنچه مى خواهند برسند ، اين يكى ، جانِ آن ديگرى را بستانَد و اين بر سرِ آن ديگرى يورش بَرَد.
اينك گروه تجاوزگر به پا خاسته اند . پس گروهى كه براى خدا جهاد كنند ، كجايند؟ راه هاى راست برايشان گشوده شد و از پيش،آنان را خبر دادند.براى هر گم راهى اى دليلى وجود دارد و براى هر پيمان شكنى اى، شبهه اى.
به خدا سوگند ، من مانند شنونده اى نيستم كه صداى بر سر و سينه زدن را مى شنود و صداى جارچى مرگ را مى شنود و دُرّ چشم هاى گريان را مى بيند ، ولى عبرت نمى گيرد.
۲۰۱۲.الإرشاد:آن گاه كه خبر حركت عايشه و طلحه و زبير از مكّه به بصره به او (على عليه السلام ) رسيد ، خدا را ستايش كرد و ثنا گفت و فرمود : «عايشه، طلحه و زبير ، حركت كردند و هر يك از طلحه و زبير ، حكومت را براى خود مى خواهد و نه همراهش. طلحه ادّعاى خلافت نمى كند ، مگر از آن رو كه پسر عموى عايشه است و زبيرْ مدّعى آن نيست ، مگر از آن رو كه داماد پدر اوست. به خدا سوگند ، اگر آنان به آنچه مى خواهند ، دست يابند ، زبير ، گردن طلحه را خواهد زد و طلحه ، گردن زبير را و هر يك با ديگرى بر سر اين حكومت ، ستيز خواهند كرد.
۲۰۱۳.تاريخ الطبرىـ به نقل از عتبة بن مغيرة بن اَخنس ـ: سعيد بن عاص با طلحه و زبير ، خلوت كرد و گفت : اگر پيروز شويد ، حكومت را به كه مى سپاريد؟ با من صادقانه بگوييد .
گفتند : براى يكى از خودمان، هر كدام كه مردم انتخاب كنند.
سعيد گفت : نه ؛ بلكه بايد آن را در خاندان عثمان قرار دهيد ؛ چرا كه شما براى خونخواهى او دست به شورش زده ايد .
گفتند : هجرت كنندگان بزرگ را وا گذاريم و حكومت را به فرزندانشان بسپاريم؟!