5 / 3
حسادت
۲۰۲۲.الأمالى ، مفيدـ به نقل از حسن بن سَلَمه ـ: وقتى خبر حركت طلحه ، زبير و عايشه از مكّه به سوى بصره به امير مؤمنان رسيد، ابو هيثم بن تيّهان به پا خاست و گفت: اى امير مؤمنان! حسد قريشيان نسبت به تو دو گونه است. نيكانشان بر فضيلت و برترى مقام تو رشك بَرند، و بدانِ آنها چنان حسد ورزيدند كه خداوند، اعمال آنان را تباه ساخت و گناهشان را سنگين كرد . آنها به برابرى با تو رضايت ندادند؛ بلكه خواستند بر تو پيشى گيرند؛ [ ليكن] هدف ، دست نيافتنى بود و مسابقه ، آنان را فرو افكند . تو از خودِ قريش به آنان سزاوارترى . پيامبرِ آنان را در زندگى اش يارى رساندى و پس از مرگ، حق او را ادا نمودى. به خدا سوگند، آنان جز بر خويش ستم نكردند . اينك ما ياران و ياوران توايم . كارت را به ما بفرما. آن گاه چنين سرود:
به درستى كه گروهى بر تو ستم كردند و فريبكارى نمودند
و در عيبجويى ، كارهاى زشتى را به تو نسبت دادند.
به حقيقت كه در تو به اندازه بال مگسى
بلكه يكْ دهمِ بال مگس ، عيب نيست.
در تو نعمت الهى را مشاهده كردند
و بزرگوارى اى كه شاخ گردنكشان را درهم مى شكند
و نيز پيشوايى را ديدند كه كارها به سويش باز مى گردد
و افسارى كه اسب چموش را رام مى كند.
حاكمى را [ مشاهده كردند] كه پيشوايى در او جمع شده
و هاشمى اى كه گستره سرزمين مكّه از آنِ اوست .
بر آنچه از جانب خدا به سوى تو آمد ، حسد ورزيدند
و با دل هايى زخمى
و جان هايى كه چون جام كينه اى بر ضد خوبى هاست
از سرِ شقاوت و پليدى با تو دشمنى كردند.
پنهان كننده[ى دشمنى] كه ابرهاى غيبى پنهانش مى كنند
و آن كه آشكارا اظهار دشمنى مى كند .
اى وصىّ پيامبر! ما نسبت به حق
به مانند طراوت بامدادانيم.
قبيله اوس و خزرج را در ميدان هاى ستيز و نبرد
به نيزه و تير ، بگير .
از ما نيست آن كه به خاطر خدا دوستدار تو نباشد
و بر طريق هدايت و رستگارى قرار ندارد.