۲۰۳۳.امام زين العابدين عليه السلام :بندِ كفش پيامبر خدا پاره شد . آن را به على عليه السلام داد تا تعمير كند. سپس با يك [ لنگه] كفش به اندازه فاصله پرتاب يك تير يا چيزى نزديك به آن ، راه رفت و سپس روى به يارانش كرد و فرمود : «در ميان شما كسى است كه براى تأويل مى جنگد ، چنان كه به همراه من بر سرِ تنزيل جنگيد».
ابو بكر گفت: اى پيامبر خدا! آيا آن شخصْ منم؟
فرمود : «نه».
سپس عمر گفت : اى پيامبر خدا! آيا منم؟
فرمود : «نه».
مردم [ از سخن گفتن] خوددارى كردند و يكديگر را نگاه كردند .
آن گاه پيامبر خدا فرمود : «ولى آن [ كه براى تأويل مى جنگد] ، وصله كننده كفش است» و به سوى على بن ابى طالب عليه السلام اشاره كرد و افزود : «به درستى كه اوست جنگ كننده بر تأويل ، آن گاه كه سنّت من رها شود و كنار نهاده شود و [مقاصد واقعى ]كتاب خدا را تحريف كنند و كسانى كه صلاحيت ندارند، درباره دينْ سخن گويند و على ، براى زنده نگه داشتن دين خداوند عز و جل با آنان مى جنگد».
۲۰۳۴.امام باقر عليه السلام :على عليه السلام برفراز منبر بود كه مردى به سوى او آمد و گفت : اى امير مؤمنان! آيا به من اجازه مى دهى درباره آنچه از عمّار بن ياسر شنيدم كه او از پيامبر خدا روايت مى كرد ، سخن گويم؟
[ امام على عليه السلام ] فرمود: «از خداوند ، پروا كنيد و به عمّار، چيزى جز آنچه را گفته ، نسبت مَدهيد» و اين را سه بار تكرار كرد . سپس به آن مرد فرمود : «بگو».
مرد گفت : از عمّار شنيدم كه مى گفت : شنيدم كه پيامبر خدا مى فرمود : «من براى تنزيل مى جنگم و على، براى تأويل خواهد جنگيد».
[ امام على عليه السلام ] فرمود: «به پروردگار كعبه سوگند كه عمّار ، درست گفت! به درستى كه آن [ تأويل قرآن ]در هزار كلمه نزد من است كه در پىِ هر كلمه، هزار كلمه است».
۲۰۳۵.المناقب ، خوارزمىـ بـه نقل از ابـوذر غِفـارى ـ: هـمراه پيامبر خدا در گورستان بقيع بودم كه فرمود : «سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، در ميان شما مردى است كه پس از من با مردم [به ظاهر مسلمان ]براى تأويل قرآن مى جنگد ، چنان كه من با مشركان براى تنزيل قرآن جنگيدم و آنان كسانى اند كه به يگانگى خداوند ، شهادت مى دهند. از اين رو ، كشتن آنان در نظر مردم ، سنگين است تا آن جا كه بر ولىّ خدا طعن مى زنند و از كارش به خشم مى آيند ، چنان كه موسى ، در داستان كِشتى و كُشتن نوجوان و آن ديوار، خشمگين شد؛ ولى سوراخ كردن كِشتى و كُشتن نوجوان و بر افراشتن ديوار ، براى خشنودى خداوند بود ؛ اگرچه موسى را به خشم آورد» و منظور او از آن مرد [كه براى تأويل مى جنگد] ، على بن ابى طالب عليه السلام بود.