7 / 5
عمّار بن ياسر
۲۰۵۵.وقعة صفّين به نقل از عمّار بن ياسرـ به عمرو بن عاص ـ: پيامبر خدا به من فرمان داد كه با ناكثينْ پيكار كنم و من چنين كردم. به من فرمان داد كه با قاسطينْ پيكار كنم و آنها شماييد ؛ و امّا درباره مارقين ، نمى دانم كه آيا آنان را در مى يابم يا نه .
ر . ك : ج 6 ص 57 (شهادت عمّار بن ياسر) .
7 / 6
امّ سلمه ، همسر پيامبر
۲۰۵۶.المناقب ، خوارزمىـ به نقل از شهر بن حَوشَب ـ: نزد اُمّ سَلَمه بودم كه مردى سلام كرد. گفته شد : تو كيستى؟
گفت : من ابو ثابت ، آزاد شده ابو ذرم.
امّ سلمه گفت : خوش آمدى ابو ثابت! داخل شو .
ابو ثابت داخل شد و امّ سلمه ، ضمن خوشامدگويى به وى گفت : قلب تو كجا پرواز كرد ، زمانى كه دل ها به هر سو پرواز كردند؟
گفت : دلم با على بن ابى طالب بود.
اُمّ سلمه گفت : به آن كه جان امّ سلمه در دست اوست ، سوگند كه رستگار شدى . شنيدم پيامبر خدا مى فرمود: «على با قرآن است و قرآن با على . آن دو از هم جدا نمى شوند تا در كنار حوض [ كوثر] بر من وارد شوند» .
من ، فرزندم عمر و پسر برادرم عبد اللّه (ابو اُميّه) را فرستادم و بدانها دستور دادم در كنار على عليه السلام با هر كه او پيكار مى كند ، پيكار كنند، و اگر پيامبر خدا به ما [ زنان ]دستور نداده بود كه در پسِ پرده ها يا در خانه هايمان بنشينيم ، براى جنگ ، بيرون مى رفتم تا در صف [ ياران ]على عليه السلام قرار گيرم.