ر . ك : ج 13 ص 561 (مصقلة بن هبيره) .
3 / 11 ـ 8
منذر بن جارود
۱۴۰۸.أنساب الأشراف :امام على عليه السلام در نامه اى به منذر بن جارود كه فرماندارش در اصطخر ۱ بود ، هنگامى كه به وى خبر رسيد كه در ثروت ها گشاده دستى مى كند و به آن كه مى خواهد مى بخشد ، چنين نوشت : «خوبى پدرت ، مرا درباره تو فريب داد . گمان مى كردم تو از شيوه و رفتار او پيروى مى كنى ؛ امّا آن گونه كه از تو به من رسيده ، پيروى هوا و هوس را رها نمى كنى ، گرچه به دينت آسيب رسانَد ، و به [ سخن ]خيرخواهان ، گوش فرا نمى دهى ، گرچه خالصانه خيرخواهى كنند . به من خبر رسيده كه كارهاى بسيارى را بر زمين مى گذارى و براى سرگرمى و تفريح و صيد ، بيرون مى روى و در ثروت خداوند ، نسبت به باديه نشينان قبيله ات گشاده دستى مى كنى ، گويا ميراث پدر و مادر توست .
به خدا سوگند ، اگر اين گزارش ها درست باشد ، شتر قبيله ات و بند كفش هايت از تو بهترند . خداوند ، لهو و لعب را نمى پسندد و خيانت به مسلمانان و تباه كردن كارهاى آنان ، خداوند را به خشم آورَد ، و كسى كه چنين است ، شايسته نيست كه با او مرزها پاسدارى شود و ثروت هاى عمومى ، گردآورى گردد و امين اموال مسلمانان قرار گيرد . هر گاه نامه ام به تو رسيد ، نزد من بيا» .
منذر ، نزد امام على عليه السلام آمد و گروهى از او شكايت كردند كه سى هزار[ سكّه ]از بيت المال برداشته است . امام از او سؤال كرد . وى انكار نمود . او را سوگند داد ، ولى سوگند ياد نكرد . سپس او را زندانى كرد .