۱۴۷۲.تاريخ دمشقـ به نقل از زاذان ـ: به درستى كه [ على عليه السلام ] به تنهايى در بازارها مى گشت ، در حالى كه زمامدار بود . گمشده ها را راهنمايى مى كرد ، و به بينوايان ، كمك مى نمود ، و بر فروشندگان و مغازه داران كه مى گذشت ، قرآن را مى گشود و [ اين آيه را] تلاوت مى كرد : «آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه در زمين ، خواستار برترى و فساد نيستند» . آن گاه مى فرمود : «اين آيه ، درباره زمامدارانِ عدالت پيشه و متواضع ، و مردم توانمند فرود آمده است» .
۱۴۷۳.مكارم الأخلاقـ به نقل از وشيكه ـ: على عليه السلام را ديدم كه كمر خويش را بسته بود و جامه اش را تا نيمه ساق ها بالا زده بود ، در دستش تازيانه اى بود و در بازار مى گشت و مى فرمود : «از خداوند ، پروا كنيد و پيمانه را كامل كنيد» . گويا آموزگارِ كودكان است!
۱۴۷۴.الطبقات الكبرىـ به نقل از جرموز ـ: على عليه السلام را ديدم كه از دارالحكومه بيرون آمد و دو پوشاك بر تن داشت : پوشاكى كه تا نيمه ساقش بود و ردايى كه تا نزديك پوشاك نخست تا خورده بود . به همراه او تازيانه اى بود كه با آن در بازارها قدم مى زد و بازاريان را به پرواى الهى و داد و ستد درست ، فرمان مى داد و مى فرمود : «پيمانه و ترازو را كامل كنيد» و مى فرمود : «در گوشت نَدَميد» .
۱۴۷۵.مكارم الأخلاقـ به نقل از عبد اللّه بن عباس ـ: هنگامى كه [ ابن عباس] از بصره بازگشت و اموال را آورد و وارد كوفه شد ، امير مؤمنان را در بازار ، ايستاده ديد كه فرياد مى كرد : «اى مردم! از اين پس ، هر كه را مشاهده كنم كه اسبله ماهى ، ماهى در آب مرده و مارماهى مى فروشد ، با اين تازيانه او را ادب مى كنم» ؛ و تازيانه او «سبتيّه» ناميده مى شد .
ابن عباس گويد : بر او سلام كردم و او پاسخم را داد و سپس فرمود : «اى ابن عباس! مال ها چه شد؟» .
گفتم : اين جاست ، اى امير مؤمنان! و آن را نزد او بردم . مرا نزديك خود گرفت و به من خوشامد گفت .
آن گاه ، جارچى نزد او (على عليه السلام ) آمد كه شمشير وى را به هفت درهم براى فروش ، اعلام دارد و فرمود : «اگر در بيت المال مسلمانان ، به اندازه بهاى چوب مسواك اراكْ بهره اى داشتم ، آن را نمى فروختم» .
شمشير را فروخت و پيراهنى براى خود به چهار درهم خريد و دو درهم را صدقه داد و با يك درهم ، سه روز مرا ميهمان كرد .