۱۰۸۱.تاريخ الطبرىـ به نقل از عبد اللّه بن عامر ـ: در ماه مبارك رمضان با عثمان افطار مى كردم . او برايمان خوراكى مى آورد كه از خوراك عمر ، چرب و نرم تر بود . در سفره عثمان ، هر شب ، آرد سفيد خوب و بزغاله هاى كوچك مى ديدم ، در حالى كه هرگز نديدم عمر ، آرد الك شده بخورد و جز گوسفند پير .
اين را به عثمان گفتم . گفت : خدا عمر را بيامرزد! طاقت چه كسى به اندازه طاقت عمر است؟
۱۰۸۲.أنساب الأشرافـ به نقل از سليم ، ابو عامر ـ: روپوشى بر تن عثمان ديدم كه صد دينار مى ارزيد .
۱۰۸۳.الطبقات الكبرىـ به نقل از محمّد بن ربيعة بن حارث ـ: اصحاب پيامبر خدا ، در لباس خانه و جشن و ميهمانى ، براى زنان خود ، گشايشى فراهم مى كردند . رداى پر نقش و نگارى از خز بر تن عثمان ديدم كه دويست درهم مى ارزيد و گفت : اين براى همسرم نائله است كه آن را بر تن وى كرده بودم و حال ، خود مى پوشم تا او را بدان خوش حال كنم .
۱۰۸۴.الصواعق المُحرِقة :ابو موسى ، زينت آلاتى از طلا و نقره را نزد عثمان آورد و او همه را ميان زنان و دخترانش تقسيم كرد . او بيشتر بيت المال را در كشتزارها و خانه هاى خود هزينه كرد .
۱۰۸۵.الأخبار الموفّقيّاتـ به نقل از زُهْرى ـ: چون گوهر كسرى [ پادشاه ايران ]را نزد عمر آوردند ، او آن را در مسجد نهاد ، و هنگامى كه آفتاب بر آن تابيد ، چون اخگر آتش درخشيد . پس به مسئول بيت المال گفت : واى بر تو! مرا از اين آسوده كن و آن را ميان مسلمانان تقسيم كن ؛ زيرا نداى درونى ام مى گويد كه به زودى اين ، بلا و فتنه اى ميان مردم به پا مى كند .
گفت : اى امير مؤمنان! اگر آن را ميان مسلمانان قسمت كنى ، به همه نمى رسد . [ اكنون نيز ]هيچ كس آن را نمى خرد ؛ چون بسيار گران است ؛ امّا آن را مى گذاريم تا شايد در آينده ، خدا بر مسلمانان گشايش دهد و كسى از آنان بتواند آن را بخرد .
[ عمر] گفت : پس ، آن را بردار و به درون بيت المال ببر .
عمر كشته شد و آن گوهر به همين حالت بود و چون عثمان به خلافت رسيد ، آن را گرفت و زيور دخترانش كرد .
هر دو ، نيكو عمل كردند : عمر ، آن گاه كه خود و خويشانش را از آن محروم داشت و عثمان ، آن گاه كه آن را به خويشانش داد (صله رحم كرد) .