۱۱۲۷.أنساب الأشرافـ به نقل از ابو مِخنَف ـ: در بيت المال مدينه ، جعبه لوازم آرايشى بود كه در آن زيورآلات و جواهر قرار داشت . عثمان ، چيزهايى از آن را براى زينت برخى از اعضاى خانواده اش برداشت .
مردم ، زبان به اعتراض گشودند و با سخنانى تند به او پرخاش كردند تا آن كه او را خشمگين ساختند و او سخنرانى كرد و گفت : ما نياز خود را از اين مالِ عمومى برمى داريم ، هر چند برخى را خوش نيايد .
على عليه السلام به او فرمود : «در اين صورت ، از اين كارت جلوگيرى مى شود و ميان تو و آن ، جدايى انداخته مى شود» .
عمّار بن ياسر گفت : خدا را گواه مى گيرم كه من ، نخستين كسى هستم كه آن [ كار ]را ناخوش مى دارم .
۱۱۲۸.تاريخ الطبرىـ به نقل از عثمان ـ: عمر به خاطر خدا از استفاده خانواده و نزديكان خود جلوگيرى مى كرد و من به خاطر خدا به خانواده و نزديكانم عطا مى كنم .
۱۱۲۹.أنساب الأشرافـ به نقل از زُهْرى ـ: خلافت عثمان ، دوازده سال طول كشيد . شش سال نخست ، مردم بر او خُرده اى نگرفتند و او نزد قريش ، محبوب تر از عمر بود ؛ چون عمَرْ تندخو ، و عثمانْ نرم و همراه آنان بود .
سپس [ عثمان ] در اداره امورشان سستى كرد و در شش سال دوم ، نزديكان و خويشان خود را به كار گمارد و مردم را رها كرد و خُمسِ [ غنيمت هاى ]افريقا را به مروان بن حَكم داد و از بيت المال به نزديكانش بخشش نمود و آن را معناى حقيقىِ صله رحمى كه خدا به آن فرمان داده ، دانست .
او به گردآورى اموال پرداخت و از بيت المال ، وام گرفت و گفت : ابو بكر و عمر ، حقّشان را از اين مال ، وا نهادند و من آن را مى گيرم و بدان با خويشانم صله رحم مى كنم .
مردم ، اين را بر او زشت شمردند .