4 / 4
حاكم كردن برخى دشمنان اسلام (از ميان نزديكانش) بر سرزمين هاى اسلامى
۱۱۳۴.الآثارـ به نقل از ابو حنيفه ـ: برايم روايت شده كه عمر بن خطّاب گفت : اگر خلافت را به عثمان بسپارم ، او خاندان ابو مُعَيط را بر گُرده مردمْ سوار مى كند . به خدا سوگند ، اگر بكنم ، مى كند و اگر بكند ، طولى نمى كشد كه [ مردم ]به سوى او مى آيند تا سرش را جدا سازند .
۱۱۳۵.تاريخ المدينةـ به نقل از مدائنى ـ: معاويه به عثمان گفت : اى امير مؤمنان! تو در صله رحم با ما ، به آن جا رسيدى كه بزرگ هر قوم براى قوم مى كند . ما را بر گُرده مردم سوار كردى و بزرگ هر سرزمين قرار دادى . پس ، هر يك از ما را مسئول حوزه ولايت خودش و توابع آن كن تا كارهايت به سامان رسد .
عثمان ، سخن معاويه را پسنديد و كارگزارانش را به شهرهايشان باز گرداند .
۱۱۳۶.إرشاد القلوبـ به نقل از حذيفة بن يمان ـ: چون عثمان بن عفّان برگزيده شد ، عمويش حكم بن عاص و فرزندان وى (مروان و حارث بن حكم) به او پناه آوردند .
او كارگزارانش را به شهرها روانه كرد . در ميان كسانى كه كارگزارشان نمود ، عمر بن سفيان بن مغيرة بن ابى عاص بن اميّه بود كه به مُشكان ۱ روانه اش كرد و [ نيز ]حارث بن حَكم كه وى را به مدائن ۲ فرستاد .او مدّتى در آن جا ماند ؛ [ ولى ]بر مردمش سخت مى گرفت و با آنان بدرفتارى مى كرد .
از اين رو ، نمايندگانى از آنان به عثمانْ شكايت آوردند و از بدرفتارى او با آنها آگاهش ساختند و به درشتى با او سخن گفتند . عثمان نيز حذيفة بن يمان را حاكم آنان كرد و اين ماجرا در پايان دوران او بود .