4 / 7 ـ 7
تبعيد گروهى از صالحان امّت
۱۱۷۴.تاريخ الطبرىـ به نقل از شعبى ـ: سعيد بن عاص ، وارد كوفه شد و بزرگان كوفه را برمى گزيد تا بيايند و با هم شب نشينى كنند .
يك شب ، در ميان بزرگان كوفه كه با او بودند ، مالك بن كعب اَرحبى ، اَسود بن يزيد نَخَعى ، عَلقمة بن قيس نخعى و مالك اَشتر و همراهانش نيز حضور داشتند .
سعيد گفت : اين سرزمين سرسبز (عراق) ، بوستان قريش است .
اَشتر گفت : آيا مى پندارى كه سرزمين حاصلخيزى كه خدا با شمشيرهايمان نصيب ما كرده ، بوستان تو و قوم توست؟ به خدا سوگند ، بيشترين سهم هر يك از شما ، همانند سهم يكى از ماست . و گروهى با او دهان به دهان شدند .
عبد الرحمان اسدى ـ كه رئيس انتظامات كوفه بود ـ ، گفت : آيا گفته امير را رد مى كنيد؟ و با آنان تندى كرد .
اَشتر گفت : چه كسى اين جاست؟ [ مواظب باشيد كه ]اين مرد (عبد الرحمان) ، از دست شما نگريزد .
پس [ ياران اَشتر] بر او ريختند و او را به سختى لگدكوب كردند تا آن كه بيهوش شد . سپس پايش را گرفته ، كشيدند و او را [ بيرون ]انداختند ... .
سعيد ، خبر آن را به عثمان نوشت كه : «گروهى از اهالى كوفه فتنه انگيزى مى كنند و بر عيبجويى از من و تو و طعنه زدن به دين ما گرد آمده اند و من مى ترسم كه اگر كارشان استوار گردد ، فراوان شوند» . او نام ده تن را نيز در نامه آورد .
عثمان به سعيد نوشت : «آنان را به سوى معاويه روانه كن» . و معاويه آن روزها امير شام بود . پس ، نه نفر را به شام تبعيد كرد ، از جمله : مالك اَشتر ، ثابت بن قيس بن منقع ، كُميل بن زياد نخعى و صعصعة بن صوحان را .