5 / 2
احضار كارگزاران از همه شهرها
۱۱۷۹.الفتوح :عثمان به دنبال همه كارگزارانش فرستاد و آنان را از همه شهرها احضار كرد . سپس همه آنان را گرد آورد و به اصحاب پيامبر خدا رو كرد و گفت : اى مردم! اينان كارگزاران من هستند كه به آنها اعتماد دارم . اگر دوست داريد ، آنان را بركنار كنم و هر كه را مى خواهيد ، حكومت دهم .
على بن ابى طالب عليه السلام سخن آغاز كرد و فرمود:«اى عثمان! حق ، سنگين و تلخ است و باطل ، سبُك و راحت . و تو مردى هستى كه چون به تو راست بگويند،ناراحت مى شوى و چون دروغ بگويند ، خُشنود مى گردى . چيزهايى از تو به مردم رسيده است كه وا نهادن آنها از پافشارى بر آنها براى تو بهتر است . پس ـ اى عثمان! ـ از خدا پروا كن و به خاطر آنچه مردم از تو ناپسند مى دارند ، به سوى خدا توبه كن» .
سپس طلحه سخن آغاز كرد و گفت : اى عثمان! مردم به خاطر اين بدعت ها و نوآورى هايى كه پديد آورده اى و [ از سابق] به ياد ندارند ، تو را نابخرد دانسته ، ناخوش مى دارند . اگر به راه راست بيايى ، برايت بهتر است و اگر امتناع كنى ، هيچ كس از خودت براى دنيا و آخرتت زيانبارتر نيست .
عثمان ، خشمگين شد و گفت : مرا رها نمى كنيد و سرزنشم را وا نمى نهيد . هيچ بدعتى نياورده ام ؛ بلكه شما ، مردم را بر من مى شورانيد . اى پسر حَضْرَميّه(اى طلحه)! زود بگو اين بدعت هايى كه پديد آورده ام ، چيست؟
طلحه گفت : على پيش از من با تو سخن گفت . چرا از او نپرسيدى كه اين چيزهايى كه پديد آورده اى ، چيست تا به تو خبر دهد؟
سپس طلحه برخاست و از نزد عثمان بيرون رفت و عثمان با خود به اين مى انديشيد كه آيا كارگزارانش را باز گردانَد ، يا آنان را بركنار كند و ديگران را حكومت دهد .