5 / 3 ـ 2
نامه طلحه به اهالى مصر
۱۱۸۱.الإمامة و السياسةـ در يادكردِ نامه طلحه به اهالى مصر براى گرد آمدن بر كشتن عثمان ـ: به نام خداوند بخشنده مهربان . از مهاجران اوّليه و بقيّه شورا ، به صحابه و تابعان ساكن مصر .
امّا بعد ، به سوى ما بياييد و جانشينى پيامبر خدا را به دست گيريد ، پيش از آن كه از سزامندان آن گرفته شود ؛ چرا كه كتاب خدا تبديل و سنّت پيامبر خدا دگرگون و احكام دو خليفه پيشين ، دگرسان شده است .
ما بقيّه اصحاب پيامبر خدا و تابعان نيكوى آنان را كه اين نامه را مى خوانند ، به خدا سوگند مى دهيم كه به سوى ما بيايند و حقّ ما را بگيرند و به ما بدهند .
پس اگر به خدا و روز آخرتْ ايمان داريد ، به سوى ما بياييد و حق را در همان راه روشنى به پا داريد كه بر آن از پيامبرتان جدا شديد و خلفا نيز بر همان از شما جدا شدند .
بر حقّ ما چيره و بر سهم ما از بيت المال ، مسلّط شده اند و ميان ما و كارمان جدايى انداخته اند . خلافتِ پس از پيامبرمان ، جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله و رحمت بود و اكنون ، سلطنت ستم است كه هر كس بر چيزى چيره شود ، آن را مى خورد .
5 / 3 ـ 3
تحريكات عايشه
۱۱۸۲.تاريخ اليعقوبى :ميان عثمان و عايشه كشمكش و دشمنى بود و اين از آن رو بود كه عثمان ، سهمى را كه عمر به عايشه مى داد ، كم كرد و سهمش را مانند ديگر زنان پيامبر خدا قرار داد .
عثمان ، روزى خطبه مى خوانْد كه عايشه پيراهن پيامبر خدا را نشان داد و ندا داد : اى گروه مسلمانان! اين ، بالاپوش پيامبر خداست كه هنوز كهنه نشده ؛ ولى عثمان ، سنّت او را كهنه كرده است .
عثمان گفت : پروردگارا! مكر آنان را از من دور كن ، كه مكر آنان بزرگ است ۱ .