233
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3

۱۱۸۳.الفتوح :عايشه به جِد و جهد و با تمام توان ، بر كشتن عثمان ، تحريك مى كرد و مى گفت : اى مردم! اين پيراهن پيامبر خداست كه كهنه نشده ؛ ولى سنّتش كهنه شده است . پير خِرِفت را بكشيد . خدا او را بكشد!

۱۱۸۴.الجملـ به نقل از حسن بن سعد ـ: عايشه برگه اى از قرآن را كه ميان دو چوب بود ، از پشت حجره اش بالا آورد و در حالى كه عثمان ايستاده بود ، به وى گفت : اى عثمان! آنچه را در اين كتاب است ، برپا دار .
عثمان گفت : يا از كارهايت دست مى كشى ، يا تو را به شعله هاى آتش در مى آورم .
عايشه به او گفت : هان! به خدا سوگند ، اگر اين كار را با زنان پيامبر صلى الله عليه و آله بكنى ، خدا و پيامبرش تو را لعنت مى كنند . اين ، پيراهن پيامبر خداست كه هنوز تغييرى در آن رخ نداده است و تو ـ اى پير خِرِفت ـ سنّت و سيره او را تغيير داده اى .

۱۱۸۵.الجملـ به نقل از حكيم بن عبد اللّه ـ: روزى در مدينه وارد مسجد نبوى شدم . دستى در هوا بلند بود و صاحب آن مى گفت : اى مردم! از روزگار پيامبر صلى الله عليه و آله چندان نگذشته است . اين ، نعلين پيامبر خدا و [ اين ، ]پيراهن اوست . هنوز درخشش آن نرفته كه فرعون اين امّت ، در ميان شما پديد آمده است .
متوجّه شدم كه [ فريادگر] عايشه است . و عثمان به او مى گفت : ساكت شو ! سپس به مردم گفت : او زن است و عقلش به سان عقل زنان است . پس به گفته اش گوش نسپاريد .

۱۱۸۶.المصنَّفـ به نقل از ابو كعب حارثى ـ: نماز برپا شد و عثمان جلو رفت و نماز خواند و چون تكبير گفت ، زنى از حجره اش برخاست و گفت : اى مردم! گوش كنيد . سپس سخن گفت و از پيامبر خدا و محتواى رسالتش ياد كرد و گفت : امر خدا را وا نهاديد و با پيامبرش مخالفت كرديد (يا سخنى مشابه آن گفت) . سپس ساكت شد و زن ديگرى همانند او سخن گفت . آن دو ، عايشه و حفصه بودند .
چون عثمانْ سلام نماز را داد ، به مردم رو كرد و گفت : اين دو فتنه گر ، مردم را در نمازشان دچار شبهه كردند . [ شما دو نفر ، ]يا از اين كار دست مى كشيد ، يا به دشنامى كه برايم حلال است ، دشنامتان مى دهم ؛ چرا كه من به اصل (ريشه) شما آگاهم .
سعد بن ابى وقّاص به او گفت : آيا به محبوبه هاى پيامبر خدا چنين مى گويى؟!
[ عثمان ] گفت : به تو چه ؟ اين جا چه كار دارى؟
سپس به سعد ، رو آورد و آهنگ او كرد ؛ ولى سعد گريخت .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
232

۱۱۸۳.الفتوح :كانَت عائِشَةُ تُحَرِّضُ عَلى قَتلِ عُثمانَ جَهدَها وطاقَتَها ، وتَقولُ : أيُّهَا النّاسُ ! هذا قَميصُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله لم يَبلَ وبُلِيَت سُنَّتُهُ ، اُقتُلوا نَعثَلاً ۱ ، قَتَلَ اللّهُ نَعثَلاً . ۲

۱۱۸۴.الجمل عن الحسن بن سعد :رَفَعَت عائِشَةُ وَرَقَةً مِنَ المُصحَفِ بَينَ عودَتَينِ مِن وَراءِ حَجَلَتِها ، وعُثمانُ قائِمٌ ، ثُمَّ قالَت : يا عُثمانُ ! أقِم ما في هذَا الكِتابِ . فَقالَ : لَتَنتَهِنَّ عَمّا أنتِ عَلَيهِ أو لَاُدخِلَنَّ عَلَيكَ جَمرَ
النّارِ . فَقالَت لَهُ عائِشَةُ : أما وَاللّهِ ، لَئِن فَعَلتَ ذلِكَ بِنِساءِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله لَيَلعَنُكَ اللّهُ ورَسولُهُ ، وهذا قَميصُ رَسولِ اللّهِ لَم يَتَغَيَّر ، وقَد غَيَّرتَ سُنَّتَهُ يا نَعثَلُ . ۳

۱۱۸۵.الجمل عن حكيم بن عبد اللّه :دَخَلتُ يَوما بِالمَدينَةِ المَسجِدَ ، فَإِذا كَفٌّ مُرتَفِعَةٌ وصاحِبُ الكَفِّ يَقولُ : أيُّها النّاسُ ! العَهدُ قَريبٌ ، هاتانِ نَعلا رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وقَميصُهُ ، كَأَنّي أرى ذلِكَ القَميصَ يَلوحُ وإنَّ فيكمُ
فِرعَونَ هذِه الاُمَّةِ ؛ فَإِذا هِيَ عائِشَةُ ، وعُثمانُ يَقولُ لَها : اُسكُتي ، ثُمَّ يَقولُ لِلنّاسِ : إنَّهَا امرَأَةٌ ، وعَقلُها عَقلُ النِّساءِ ؛ فَلا تُصغوا إلى قَولِها . ۴

۱۱۸۶.المصنّف عن أبي كعب الحارثي :اُقيمَتِ الصَّلاةُ ، فَتَقَدَّمَ عُثمانُ فَصَلّى ، فَلَمّا كَبَّرَ قامَتِ امرَأَةٌ مِن حُجرَتِها ، فَقالَت : أيُّهَا النّاسُ ! اسمَعوا . قالَ : ثُمَّ تَكَلَّمَت ، فَذَكَرَت رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وما بَعَثَهُ اللّهُ بِهِ ، ثُمَّ قالَت : تَرَكتُم
أمرَ اللّهِ ، وخالَفتُم رَسولَهُ ـ أو نَحوَ هذا ـ ثُمَّ صَمَتَت فَتَكَلَّمَت اُخرى مِثلَ ذلِكَ ، فَإِذا هِيَ عائِشَةُ وحَفصَةُ .
قالَ : فَلَمّا سَلَّمَ عُثمانُ أقبَلَ عَلَى النّاسِ ، فَقالَ : إن هاتانِ الفَتّانَتانِ فَتَنَتَا النّاسَ في صَلاتِهِم ، وإلّا تَنتَهِيانِ أو لَأَسُبَّنَّكُما ما حَلَّ لِيَ السَّبابُ ، وإنّي لِأَصلِكُما لَعالِمٌ .قالَ : فَقَالَ لَهُ سَعدُ بنُ أبي وَقّاصٍ : أ تَقولُ هذا لِحَبائِبِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ؟ ! قالَ : وفيما أنتَ ! وما هاهُنا ؟ ثُمَّ أقبَلَ عَلى سَعدٍ عامِدا إلَيهِ . قالَ : وَانسَلَّ سَعدٌ . ۵

1.النَّعْثَل : الشيخ الأحمق . وكان أعداء عثمان يسمّونه نعثلاً . وفي حديث عائشة : اقتلوا نعثلاً قتل اللّه نعثلاً . تعني عثمان ، وكان هذا منها لمّا غاضبته وذهبت إلى مكّة (لسان العرب : ج ۱۱ ص ۶۶۹ و۶۷۰ «نعثل») .

2.الفتوح : ج ۲ ص ۴۲۱ ، شرح نهج البلاغة : ج ۲۰ ص ۲۲ وراجع الأمالي للطوسي : ص ۷۱۴ ح ۱۵۱۷ والمسترشد : ص ۲۲۲ ح ۶۴ .

3.الجمل : ص ۱۴۷ .

4.الجمل : ص ۱۴۷ .

5.المصنّف لعبد الرزّاق : ج ۱۱ ص ۳۵۵ الرقم ۲۰۷۳۲ ، شرح نهج البلاغة : ج ۹ ص ۵ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی؛ مهریزی، مهدی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 72484
صفحه از 588
پرینت  ارسال به