۱۱۹۵.تاريخ المدينةـ به نقل از غَسّان بن عبد الحميد ـ: عمرو بن عاص ، بيشترين اعتراض ها را بر عثمان وارد مى آورْد و مى گفت : به خدا سوگند ، عثمان را دشمن مى داشتم و همه افراد ، حتّى چوپانِ در ميان گله و سقّاى زير بار مَشك آب را بر او شوراندم .
۱۱۹۶.الفتوح :عمرو بن عاص بر عثمان وارد شد و سلام داد . عثمان به او گفت : اى پسر عاص! تا آن جا كه به من خبر رسيده ، تو نيز از كسانى هستى كه رهبرىِ مردم را به دست گرفته اى و بر ضدّ من مى كوشى ، تا آن جا كه آتش فتنه را برافروخته و شعله ور ساخته اى . [ با اين حال ،] بر من وارد مى شوى و سلام مى دهى؟!
۱۱۹۷.أنساب الأشراف :نخستين بار كه عثمانْ محاصره شد ، عمرو بن عاص به او گفت : اى عثمان! تو كارهاى سختى را بر مردم تحميل كردى . از خدا پروا كن و به سوى او باز گرد .
عثمان به وى گفت : اى پسر نابغه! تو از كسانى هستى كه بى خِردان و غوغاييان را بر من مى شورانى ؛ چرا كه تو را از حكومت مصر بركنار كردم .
عمرو به سوى فلسطين بيرون رفت و در مِلكش اقامت گزيد . او همه مردم ، حتّى چوپان هاى گله را بر ضدّ عثمان ، تحريك مى كرد و چون خبر كشته شدن عثمان به او رسيد ، گفت : من ابو عبد اللّه هستم . چون دُمَلى را بخراشم ، بازش مى كنم !