251
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3

۱۲۰۱.نهج البلاغة :مردم ، نزد على عليه السلام گرد آمدند و درباره آنچه از عثمانْ ناپسند مى داشتند ، شكايت كردند و از امام عليه السلام خواستند تا از سوى ايشان با عثمان گفتگو كند و او را به راضى كردن مردم وا دارد .
امام عليه السلام بر عثمان در آمد و فرمود : «مردم ، پشت سر من اند و مرا ميانجى خود و تو ساخته اند . به خدا سوگند ، نمى دانم به تو چه بگويم! چيزى نمى دانم كه تو ندانى و نمى توانم به چيزى راهنمايى ات كنم كه نشناسى . آنچه ما مى دانيم ، تو نيز مى دانى . ما به چيزى پيشى نگرفته ايم تا از آن آگاهت كنيم و بى تو با چيزى نبوده ايم تا خبرش را به تو برسانيم . تو همان گونه كه ما ديده ايم ، ديده اى و همان سان كه شنيده ايم ، شنيده اى و با پيامبر خدا بودى ، چنان كه ما بوديم .
پسر ابو قُحافه (ابو بكر) و پسر خطّاب (عمر) ، در عمل به حق از تو سزاوارتر نبودند و تو از آنان به پيامبر خدا نزديك ترى ؛ زيرا افزون بر خويشاوندى نسبى ، داماد او هم شدى و آنان نشدند .
پس ، خدا را ، خدا را [ در نظر داشته باش] ! مواظب خود باش كه به خدا سوگند ، تو نابينا نيستى تا به تو ره بنمايند و نادان نيستى تا به تو بياموزند . راه ، هويداست و نشانه هاى دينْ برپا .
بدان كه برترينِ بندگان خدا نزد او ، پيشواى عادلى است كه ره يافته و رهنما باشد و سنّت شناخته شده را برپا دارد و بدعت متروك را بميراند . سنّت ها روشن و هويدايند و نشانه ها دارند و بدعت ها نيز آشكارند و داراى نشانه ها . بدترينِ مردم در نزد خدا پيشواى ستمكار است ؛ همو كه گم راه و گم راه كننده است و سنّت مقبول را مى ميراند و بدعت رها شده را زنده مى گردانَد . من خود از پيامبر خدا شنيدم كه فرمود : روز قيامت ، پيشواى ستمكار را بياورند ، بى آن كه ياور و يا عذرخواهى داشته باشد . او را در دوزخ مى اندازند و در آن ، همچون سنگ آسياب مى چرخد . سپس او را در قعر دوزخ ، به بند مى كشند .
من تو را به خدا سوگند مى دهم كه مبادا پيشواى مقتول اين امّت شوى كه گفته مى شود : در اين امّت ، پيشوايى كشته مى شود و درِ كُشت و كشتار تا روز قيامتْ گشوده مى گردد و كارها بر امّت ، مشتبه مى شوند و فتنه در ميان آنان پراكنده مى گردد ، چنان كه حق را از باطل نشناسند و در آن غوطه ور شوند و در هم آميزند .
پس از اين عُمرى كه بر تو گذشته ، براى مروان ، همانند چارپايى به بند كشيده شده مباش تا تو را به هر جا كه بخواهد ، بكشد» .
عثمان گفت : با مردم گفتگو كن و برايم مهلت بگير تا از عهده ستمى كه بر آنان رفته ، به در آيم .
امام عليه السلام فرمود : «آنچه در مدينه است ، مهلتى نياز ندارد و مهلت آنچه در مدينه نيست ، تا هنگام رسيدن فرمان تو به آن است» .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
250

۱۲۰۱.نهج البلاغة :مِن كَلامٍ لَهُ عليه السلام لَمَّا اجتَمَعَ النّاسُ إلَيهِ وشَكَوا ما نَقَموهُ عَلى عُثمانَ وسَأَلوهُ مُخاطَبَتَهُ لَهُم وَاستِعتابَهُ لَهُم ، فَدَخَلَ عَلَيهِ فَقالَ :
إنَّ النّاسَ وَرائي ، وقَدِ استَسفَروني بَينَكَ وبَينَهُم ، ووَاللّهِ ما أدري ما أقولُ لَكَ ! ما أعرِفُ شَيئا تَجهَلُهُ ، ولا أدُلُّكَ عَلى أمرٍ لا تَعرِفُهُ ، إنَّكَ لَتَعلَمُ ما نَعلَمُ . ما سَبَقناكَ إلى شَيءٍ فَنُخبِرَكَ عَنهُ ، ولا خَلَونا بَشَيء فَنُبَلِّغَكَهُ . وقَد رَأَيتَ كَما رَأينا ، وسَمِعتَ كَما سَمِعنا ، وصَحِبتَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كَما صَحِبنا .
ومَا ابنُ أبي قُحافَةَ ولا ابنُ الخَطّابِ بِأَولى بِعَمَلِ الحَقِّ مِنكَ ، وأنتَ أقرَبُ إلى أبي رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَشيجَةَ رَحِمٍ مِنهُما ، وقَد نِلتَ مِن صِهرِه ما لَم يَنالا .
فاللّهَ اللّهَ في نَفسِكَ ! فَإِنَّكَ ـ وَاللّهِ ـ ما تُبَصَّرُ مِن عَمىً ، ولا تُعَلَّمُ مِن جَهلٍ ، وإنَّ الطُّرُقَ لَواضِحَةٌ ، وإنَّ أعلامَ الدّينِ لَقائِمَةٌ . فَاعلَم أنَّ أفضَلَ عِبادِ اللّهِ عِندَ اللّهِ إمامٌ عادِلٌ ، هُدِيَ وهَدى ، فَأَقامَ سُنَّةً مَعلومَةً ، وأماتَ بِدعَةً مَجهولَةً . وإنَّ السُّنَنَ لَنَيِّرَةٌ ، لَها أعلامٌ ، وإنَّ البِدَعَ لَظاهِرَةٌ ، لَها أعلامٌ . وإنَّ شَرَّ النّاسِ عِندَ اللّهِ إمامٌ جائِرٌ ضَلَّ وضُلَّ بِهِ ، فَأَماتَ سُنَّةً مَأخوذَةً ، وأحيا بِدعَةً مَتروكَةً .
وإنّي سَمِعتُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : «يُؤتى يَومَ القيامَةِ بِالإمامِ الجائِرِ ولَيسَ مَعَهُ نَصيرٌ ولا عاذِرٌ ، فيُلقى في نارِ جَهَنَّمَ ، فَيَدورُ فيها كَما تَدورُ الرَّحا ، ثُمَّ يَرتَبِطُ في قَعرِها» .
وإنّي أنشُدُكَ اللّهَ ألّا تَكونَ إمامَ هذِهِ الاُمَّةِ المَقتولَ ؛ فَإِنَّهُ كانَ يُقالُ : يُقتَلُ في هذِهِ الاُمَّةِ إمامٌ يُفتَحُ عَلَيهَا القَتلُ وَالقِتالُ إلى يَومِ القِيامَةِ ، ويُلبَسُ اُمورَها عَلَيها ، ويُبَثُّ الفِتَنُ فيها ، فَلا يُبصِرونَ الحَقَّ مِنَ الباطِلِ ، يَموجونَ فيها مَوجا ، ويَمرُجونَ فيها مَرجا . فَلا تَكونَنَّ لِمَروانَ سَيِّقَةً ۱ يَسوقُكَ حَيثُ شاءَ بَعدَ جَلالِ السِّنِّ وتَقَضِّي العُمُرِ .
فَقالَ لَهُ عُثمانُ : كَلِّمِ النّاسَ في أن يُؤَجِّلوني ، حَتّى أخرُجَ إلَيهِم مِن مَظالِمِهِم .
فَقالَ عليه السلام : ما كانَ بِالمَدينَةِ فَلا أجَلَ فيهِ ، وما غابَ فَأَجَلُهُ وُصولُ أمرِكَ إلَيهِ . ۲

1.السَّيِّقَةُ : ما استاقهُ العدوُّ من الدوابّ (لسان العرب : ج ۱۰ ص ۱۶۷ «سوق») .

2.نهج البلاغة : الخطبة ۱۶۴ ؛ العقد الفريد : ج ۳ ص ۳۰۹ نحوه .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی؛ مهریزی، مهدی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 62158
صفحه از 588
پرینت  ارسال به