267
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3

5 / 9

توبه كردن عثمان در پيشگاه مردم

۱۲۱۰.تاريخ الطبرىـ به نقل از على بن عمر ، از پدرش ـ: پس از بازگشت مصريان ، على عليه السلام نزد عثمان آمد و گفت : سخنى بگو كه مردم از تو بشنوند و گواهِ بر آن باشند و خداوند نيز تغيير روش و توبه ات را ببيند ؛ زيرا شهرها بر تو شوريده اند و ايمن از آن نيستم كه گروهى ديگر از كوفه بر تو در آيند و تو بگويى : «اى على! به سوى آنان برو» و من نتوانم به سوى آنان بروم و تو را نزد آنان معذور بدارم ، و [ نيز ]گروهى ديگر از بصره بيايند و بگويى : «اى على! به سوى آنان برو» و چون نروم ، چنين بپندارى كه با تو قطع رحم كرده و حقّت را سبُك شمرده ام .
عثمان ، بيرون آمد و همان خطبه[ى مشهور] را خواند كه تغيير رفتار و توبه اش را اعلام مى داشت . او برخاست و پس از حمد و ثنايى شايسته مقام ربوبى و الهى، چنين گفت:
امّا بعد ، اى مردم! به خدا سوگند ، عيب گيرنده شما عيبى نگرفت كه از آن بى اطّلاع باشم و هيچ كارى نكرده ام ، مگر آن كه از آن آگاهم ؛ امّا نفسم مرا سست كرد و فريبم داد و به بيراهه كشاند و من از پيامبر خدا شنيدم كه مى گفت : «هر كه لغزيد ، باز گردد و هر كه خطا كرد ، توبه كند و بر هلاكت ، لجاجت نورزد ؛ زيرا هر كس بر انحرافْ لجاجت ورزد ، از راه ، دورتر مى شود» .
من نخستين پندگيرنده ام . از آنچه كرده ام ، استغفار مى كنم و به سوى خدا باز مى گردم ؛ چرا كه همچون منى ، دست مى كشد و باز مى گردد! چون [ از منبر ]فرود آمدم ، بزرگانتان نزد من آيند و نظر خود را به من ارائه دهند كه به خدا سوگند ، اگر حقْ مرا به بردگى كشد ، چون بَرده رفتار مى كنم و مانند برده خوار مى شوم و همچون برده اى مى گردم كه اگر برده بمانَد ، صبر مى كند و اگر آزاد شود ، سپاس مى گزارَد ؛ و راه گريزى از خدا نيست ، جز آن كه به سوى همو باز گردم. پس، نيكان شما از نزديكى به من سستى نكنند كه اگر دست راستم نپذيرد، دست چپم پيروى مى كند.
در آن روز ، مردم با او مهربان شدند و برخى از آنها گريستند و سعيد بن زيد به سوى او رفت و گفت : اى امير مؤمنان! آنهايى كه با تو همراه نگشتند ، پيوند با تو را بريدند . خدا را ، خدا را درباره خودت [ در نظر داشته باش] كه آنچه را گفته اى ، به پايان برى!


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
266

5 / 9

تَوبَةُ عُثمانَ في خِطابٍ عامٍّ

۱۲۱۰.تاريخ الطبري عن عليّ بن عمر عن أبيه :إنَّ عَلِيّا جاءَ عُثمانَ بَعدَ انصِرافِ المِصرِيّينَ فَقالَ لَهُ : تَكَلَّم كَلاما يَسمَعُهُ النّاسُ مِنكَ ويَشهَدونَ عَلَيهِ ، ويَشهَدُ اللّهُ عَلى ما في قَلبِكَ مِنَ النُّزوعِ وَالإِنابَةِ ؛ فَإِنَّ البِلادَ قَد تَمَخَّضَت عَلَيكَ ، فَلا آمَنُ رَكبا آخَرينَ يَقدَمونَ مِنَ الكوفَةِ ، فَتَقولُ : يا عَلِيُّ اركَب إلَيهِم ، ولا أقدِرُ أن أركَبَ إلَيهِم ولا أسمَعَ عُذرا ، ويَقدَمُ رَكبٌ آخَرونَ مِنَ البَصرَةِ ، فَتَقولُ : يا عَلِيُّ اركَب إلَيهِم ، فَإِن لَم أفعَل رَأَيتَني قَد قَطَعتُ رَحِمَكَ ، وَاستَخفَفتُ بِحَقِّكَ .
قالَ : فَخَرَجَ عُثمانُ فَخَطَبَ الخُطبَةَ الَّتي نَزَعَ فيها ، وأعطَى النّاسَ مِن نَفسِهِ التَّوبَةَ ، فَقامَ فَحَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ بِما هُوَ أهلُهُ ، ثُمَّ قالَ :
أمّا بَعدُ أيُّهَا النّاسُ ! فَوَاللّهِ ما عابَ مَن عابَ مِنكُم شَيئا أجهَلُهُ ، وما جِئتُ شَيئا إلّا وأنَا أعرِفُهُ ، ولكِنّي مَنَّتني نَفسي وكَذَّبَتني وضَلَّ عَنّي رُشدي ، ولَقَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : « مَن زَلَّ فَليَتُب ، ومَن أخطَأَ فَليَتُب ولا يَتَمادَ فِي الهَلَكَةِ ؛ إنَّ مَن تَمادى فِي الجَورِ كانَ أبعَدَ مِنَ الطَّريقِ» فَأَنَا أوَّلُ مَنِ اتَّعَظَ ، أستَغفِرُ اللّهَ مِمّا فَعَلتُ وأتوبُ إلَيهِ ، فَمِثلي نَزَعَ وتابَ ، فَإِذا نَزَلتُ فَليَأتِني أشرافُكُم فَليُرُوُنّي رَأيَهُم ، فَوَاللّهِ لَئِن رَدَّني الحَقُّ عَبدا لَأَستَنَّ بِسُنَّةِ العَبدِ ، ولَأَذِلَّنَ ذُلَّ العَبدِ ، ولَأَكونَنَّ كَالمَرقوقِ ، إن مُلِكَ صَبَرَ وإن عُتِقَ شَكَرَ ، وما عَنِ اللّهِ مَذهَبٌ إلّا إلَيهِ ، فَلا يَعجَزَنَّ عَنكُم خيارُكُم أن يَدنوا إلَيَّ ، لَئِن أبَت يَميني لَتُتابِعُني شِمالي .
قالَ : فَرَقَّ النّاسُ لَهُ يَومَئِذٍ وبَكى مَن بَكى مِنهُم ، وقامَ إلَيهِ سَعيدُ بنُ زَيدٍ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، لَيسَ بِواصِلٍ لَكَ مَن لَيسَ مَعَكَ ، اللّهَ اللّهَ في نَفسِكَ ، فَأَتمِم عَلى ما قُلتَ. ۱

1.تاريخ الطبري : ج ۴ ص ۳۶۰ ، البداية والنهاية : ج ۷ ص ۱۷۲ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۲۸۴ ؛ الجمل : ص ۱۹۱ كلاهما نحوه .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی؛ مهریزی، مهدی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 62066
صفحه از 588
پرینت  ارسال به