5 / 9
توبه كردن عثمان در پيشگاه مردم
۱۲۱۰.تاريخ الطبرىـ به نقل از على بن عمر ، از پدرش ـ: پس از بازگشت مصريان ، على عليه السلام نزد عثمان آمد و گفت : سخنى بگو كه مردم از تو بشنوند و گواهِ بر آن باشند و خداوند نيز تغيير روش و توبه ات را ببيند ؛ زيرا شهرها بر تو شوريده اند و ايمن از آن نيستم كه گروهى ديگر از كوفه بر تو در آيند و تو بگويى : «اى على! به سوى آنان برو» و من نتوانم به سوى آنان بروم و تو را نزد آنان معذور بدارم ، و [ نيز ]گروهى ديگر از بصره بيايند و بگويى : «اى على! به سوى آنان برو» و چون نروم ، چنين بپندارى كه با تو قطع رحم كرده و حقّت را سبُك شمرده ام .
عثمان ، بيرون آمد و همان خطبه[ى مشهور] را خواند كه تغيير رفتار و توبه اش را اعلام مى داشت . او برخاست و پس از حمد و ثنايى شايسته مقام ربوبى و الهى، چنين گفت:
امّا بعد ، اى مردم! به خدا سوگند ، عيب گيرنده شما عيبى نگرفت كه از آن بى اطّلاع باشم و هيچ كارى نكرده ام ، مگر آن كه از آن آگاهم ؛ امّا نفسم مرا سست كرد و فريبم داد و به بيراهه كشاند و من از پيامبر خدا شنيدم كه مى گفت : «هر كه لغزيد ، باز گردد و هر كه خطا كرد ، توبه كند و بر هلاكت ، لجاجت نورزد ؛ زيرا هر كس بر انحرافْ لجاجت ورزد ، از راه ، دورتر مى شود» .
من نخستين پندگيرنده ام . از آنچه كرده ام ، استغفار مى كنم و به سوى خدا باز مى گردم ؛ چرا كه همچون منى ، دست مى كشد و باز مى گردد! چون [ از منبر ]فرود آمدم ، بزرگانتان نزد من آيند و نظر خود را به من ارائه دهند كه به خدا سوگند ، اگر حقْ مرا به بردگى كشد ، چون بَرده رفتار مى كنم و مانند برده خوار مى شوم و همچون برده اى مى گردم كه اگر برده بمانَد ، صبر مى كند و اگر آزاد شود ، سپاس مى گزارَد ؛ و راه گريزى از خدا نيست ، جز آن كه به سوى همو باز گردم. پس، نيكان شما از نزديكى به من سستى نكنند كه اگر دست راستم نپذيرد، دست چپم پيروى مى كند.
در آن روز ، مردم با او مهربان شدند و برخى از آنها گريستند و سعيد بن زيد به سوى او رفت و گفت : اى امير مؤمنان! آنهايى كه با تو همراه نگشتند ، پيوند با تو را بريدند . خدا را ، خدا را درباره خودت [ در نظر داشته باش] كه آنچه را گفته اى ، به پايان برى!