۱۲۴۶.تاريخ اليعقوبى :مروان به نزد عايشه آمد و گفت : اى مادر مؤمنان! كاش به اصلاح ميان اين مرد با مردم برمى خاستى!
گفت : من ، بارَم را بسته ام و عازم حجّم .
گفت : در برابر هر درهمى كه هزينه كرده اى ، دو درهم به تو پرداخته مى شود .
گفت : گويى تو مى پندارى كه من درباره رفيقت (عثمان) ، ترديد دارم! آگاه باش كه به خدا سوگند ، دوست داشتم او تكّه تكّه شده ، در جوالى از اين جوال هايم بود و من مى توانستم او را حمل كنم تا در دريايش بيفكنم .
۱۲۴۷.الفتوح :عايشه قصد حج كرد و پيش از آن ، ميان او و عثمان ، بگو مگويى بود ؛ زيرا عثمان ، روزى و سهم مقرّر عايشه را به تأخير انداخته و آن را به وقتى ديگر موكول كرده بود .
عايشه [ نيز] خشمناك شده و گفته بود : اى عثمان! امانتى را كه در نزد تو بود ، خوردى و بر رعيّتت تنگ گرفتى و اشرار خاندانت را بر آنان مسلّط كردى . خداوند ، آب را از آسمان به تو نرسانَد و بركت زمين را از تو محروم بدارد! به خدا سوگند كه اگر نمازهاى پنجگانه[ ات ]نبود ، گروهى با پوشش و سلاح به سويت مى آمدند و تو را چون شتر نر ، ذبح مى كردند .
عثمان [ نيز] به او گفت : «خداوند براى كسانى كه كفر ورزيدند ، زنان نوح و لوط را مَثَل آورده كه هر دو ، در نكاح دو بنده از شايستگان ما بودند و به آن دو خيانت كردند و كارى از دست شوهرانشان در برابر [ عذاب ]خدا ساخته نبود ، و گفته شد : همراه داخل شوندگان ، داخل آتش شويد» .