327
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3

۱۲۵۲.تاريخ الطبرىـ به نقل از اسد بن عبد اللّه ، از عالِمى كه محضرش را درك كرده بود ـ: چون عايشه در راه بازگشت از مكّه به سَرِف ۱ رسيد ، عبد بن اُمّ كلاب ۲ او را ديد . عايشه به وى گفت : چه خبر؟
گفت : عثمان را كشتند و هشت روز درنگ كردند .
پرسيد : سپس چه كردند؟
گفت : اهالى مدينه اجتماع كردند و كارشان سرانجامى نيك يافت . آنان بر على بن ابى طالب ، اتّفاق كردند .
گفت : اگر كار براى سَرورت به انجام رسد ، خدا كند كه اين [ آسمان] بر اين [ زمين ]فرود آيد! مرا باز گردانيد ، مرا باز گردانيد .
آن گاه به سوى مكّه باز گشت و مى گفت : به خدا سوگند ، عثمانْ مظلومانه كشته شد . به خدا سوگند ، به خونخواهى اش برمى خيزم .
ابن امّ كلاب گفت : براى چه؟ به خدا سوگند ، تو نخستين كسى هستى كه سخن خود را تغيير مى دهى و تو بودى كه مى گفتى : پير خِرِفت را بكُشيد كه كافر شده است!
[عايشه] گفت : آنها او را توبه دادند ؛ سپس وى را كشتند . من گفتم و آنان گفتند ، و گفته اكنونم ، از گفته پيشينم بهتر است .
ابن امّ كلاب به وى گفت :

از تو تصميم و از تو تغيير است
از تو باد و از تو باران است .

به قتل خليفه فرمان دادى
آن هنگام كه گفتى كفر ورزيده است .

پس بپذير كه در قتل عثمان ، از تو اطاعت كرديم
قاتلش نزد ما كسى است كه فرمان داد .

1.سَرِف ، محلّى در شش ميلى مكّه است . هفت ، نُه و دوازده ميلى نيز گفته شده است . پيامبر خدا در اين محل با ميمونه ، دختر حارث ، ازدواج كرد (معجم البلدان : ج ۳ ص ۲۱۲) .

2.او عبد بن ابى سلمه است كه به مادرش نسبت داده مى شود .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
326

۱۲۵۲.تاريخ الطبري عن أسد بن عبد اللّه عمّن أدرك من أهل العلم :إنَّ عائِشَةَ لَمَّا انتَهَت إلى سَرِفٍ ۱ ـ راجِعَةً في طَريقِها إلى مَكَّةَ ـ لَقِيَها عَبدُ بنِ اُمِّ كلابٍ ـ وهُوَ عَبدُ بنِ أبي سَلَمَةَ ؛ يُنسَبُ إلى اُمِّهِ ـ فَقالَت لَهُ : مَهيَم ۲ ؟
قالَ : قَتَلوا عُثمانَ ، فَمَكَثوا ثَمانِيا .
قالَت : ثُمَّ صَنَعوا ماذا ؟
قالَ : أخَذَها أهلُ المَدينَةِ بِالاِجتِماعِ ، فَجازَت بِهِمُ الاُمورُ إلى خَيرِ مَجازٍ ، اِجتَمَعوا عَلى عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ .
فَقالَت : وَاللّهِ ، لَيتَ أنَّ هذِهِ انطَبَقَت عَلى هذِهِ إن تَمَّ الأَمرُ لِصاحِبِكَ ! رُدّوني رُدّوني . فَانصَرَفَت إلى مَكَّةَ وهِيَ تَقولُ : قُتِلَ وَاللّهِ عُثمانُ مَظلوما ، وَاللّهِ لَأَطلُبَنَّ بِدَمِهِ .
فَقالَ لَهَا ابنُ اُمِّ كِلابٍ : ولِمَ ؟ فَوَاللّهِ إنَّ أوَّلَ مَن أمالَ حَرفَهُ لَأَنتِ ! ولَقَد كُنتِ تَقولينَ : اُقتُلوا نَعثَلاً فَقَد كَفَر !
قالَت : إنَّهُمُ استَتابوهُ ثُمَّ قَتَلوهُ ، وقَد قُلتُ وقالوا ، وقَولِيَ الأَخيرُ خَيرٌ مِن قَولِيَ الأَوَّلِ .
فَقالَ لَهَا ابنُ اُمِّ كِلابٍ :

فَمِنكِ البَداءُ ومِنكِ الغَيرُ
ومِنكِ الرِّياحُ ومِنكِ المَطَر

وأنتِ أمَرتِ بِقَتلِ الإِمامِ
وقُلتِ لَنا إنَّهُ قَد كَفَر

فَهَبنا أطَعناكِ في قَتلِهِ
وقاتِلُهُ عِندَنا مَن أمَر۳

1.سَرِف : موضع على ستّة أميال من مكّة، وقيل : سبعة، وتسعة، واثني عشر، تزوّج به رسول اللّه صلى الله عليه و آله ميمونة بنت الحارث وهناك توفّيت (معجم البلدان : ج ۳ ص ۲۱۲).

2.مَهْيَم : كلمة يمانيّة معناها : ما أمرك ، وما هذا الَّذي أرى بك ، ونحو من هذا الكلام (لسان العرب : ج ۱۲ ص ۵۶۵ «مهيم») .

3.تاريخ الطبري : ج ۴ ص ۴۵۸ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۳۱۲ ، الإمامة والسياسة : ج ۱ ص ۷۱ وفيه «فقال عبيد : عذرٌ واللّه ضعيف يا اُمّ المؤمنين ...» بعد «قولي الأوّل» ، الفتوح : ج ۲ ص ۴۳۷ وفيه «فقال لها عبيد بن اُمّ كلاب : هذا واللّه التخليط يا اُمّ المؤمنين ...» بعد «واللّه لأطلبنّ بدمه» وكلاهما نحوه وراجع تذكرة الخواصّ : ص ۶۹ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی؛ مهریزی، مهدی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 62116
صفحه از 588
پرینت  ارسال به