۱۲۵۹.امام على عليه السلامـ خطاب به عبد اللّه بن عبّاس ، هنگامى كه نامه اى از عثمانِ در محاصره افتاده براى او آورد و [ عثمان] در آن [ نامه] خواسته بود كه على عليه السلام به مِلكش در يَنبُع برود تا مردم ، نام او را براى خلافت ، كم تر بر زبان آورند . او پيش تر نيز از امام عليه السلام چنين خواسته بود ـ: اى ابن عبّاس! عثمان ، جز اين نمى خواهد كه مرا چون شترِ آبكش كُنَد كه با دلوى بزرگ ، پيش آيم و پس روم . به سويم فرستاد كه بيرون روم و سپس فرستاد كه باز آيم و اكنون فرستاده تا بيرون روم . به خدا سوگند ، آن قدر از او دفاع كردم كه ترسيدم گناهكار باشم .
5 / 18
هنگامه كشتن عثمان
۱۲۶۰.تاريخ الطبرىـ به نقل از حسين بن عيسى ، از پدرش ـ: چون روزهاى تشريق ۱ سپرى شد ، گِرداگرد خانه عثمان را گرفتند ؛ ولى او از كنار گذاردن كار [ خلافت] ، سر باز زد و به دنبال اطرافيان و خواصّ خود فرستاد و آنان را گرد آورد .
پس، مردى از اصحاب پيامبر خدا به نام نيار بن عياض، كه پيرى فرتوت بود ، بلند شد و بانگ زد : اى عثمان!
عثمان ، از بالاى خانه اش متوجّه او شد . نيار ، عثمان را به خدا سوگند داد و خدا را به ياد او آورْد تا از خلافت ، كناره بگيرد .
در ميان اين گفتگو ، ناگهان مردى از ياران عثمان به او تيراندازى كرد و وى را كشت و گفتند كه تيرانداز ، كثير بن صَلت كِندى بوده است .
[ معترضان] به عثمان گفتند : قاتل نيار بن عياض را به ما تحويل بده تا [ او را] به قصاص وى بكشيم .
عثمان گفت : در اين حال كه شما قصد جانم را داريد ، كسى را كه به يارى ام برخاسته است ، به كشتن نمى دهم .
آنان ، چون چنين ديدند ، به سوى درِ خانه اش هجوم آوردند و آن را آتش زدند .
مروان بن حكم با گروهى ، از خانه عثمان بيرون آمدند . سعيد بن عاص و مغيرة بن اَخنس بن شريق ثقفى (هم پيمان بنى زهره) نيز با گروه هايى بيرون آمدند و جنگ سختى در گرفت .
آنچه اينان را بر جنگْ مصمّم كرد ، خبرِ رسيدن نيروهاى كمكى بصره به صرار ۲ و نيز حركت اهالى شام [ به سوى مدينه ]بود . از اين رو آنان ، جلوى درِ خانه ، با محاصره كنندگان به سختى جنگيدند .