فصل سوم : زمينه هاى خلافت عثمان
3 / 1
وصيّت عمر درباره جانشين
۱۰۴۸.الطبقات الكبرىـ به نقل از مِسوَر بن مَخرَمه ـ: از عمر بن خطّاب ، زمانى كه سالم بود ، خواسته مى شد كه جانشين تعيين كند ؛ امّا او خوددارى مى ورزيد . روزى ، او بر منبر رفت و سخنانى گفت و از جمله گفت: اگر من مُردم، كار شما با اين شش نفرى است كه پيامبر خدا در هنگام رحلتش از آنها خشنود بود : على بن ابى طالب و همتايش زبير بن عوّام ، عبد الرحمان بن عوف و مانندش عثمان بن عفّان ، طلحة بن عبيد اللّه و همراهش سعد بن مالك .
هان! شما را به قضاوت پروامَدارانه و تقسيم عدالتمندانه سفارش مى كنم .
۱۰۴۹.الكامل فى التاريخـ به نقل از عمر بن خطّاب ، پيش از وفاتش ـ: پس از سخنم با شما ، تصميم گرفته بودم كه با غور و بررسى ، كارتان را به كسى بسپارم كه شايسته ترينِ شما در وا داشتن شما به حق است ؛ و به على عليه السلام اشاره كرد .
[ آن گاه افزود :] امّا بيهوش شدم و در رؤيا ديدم كه مردى داخل باغى شد و شروع به چيدن هر ميوه رسيده و تازه اى نمود . او آنها را براى خود برمى داشت و زيرش مى نهاد . پس دانستم كه خداوند ، كارى را كه اراده كرده ، انجام مى دهد و عمَر را قبض روح مى كند . پس نخواستم كه در زندگى و مرگ ، بار آن را به دوش گيرم .
[ من] شما را نسبت به : على ، عثمان ، عبد الرحمان ، سعد ، زبير بن عوّام و طلحة بن عبيد اللّه ، يعنى گروهى كه پيامبر خدا آنان را بهشتى خوانْد ، سفارش مى كنم . بايد يكى از آنان را برگزينيد و چون كسى والى شد ، نيكو يارى اش دهيد و كمكش نماييد ... .
و گمان نمى كنم كه جز يكى از اين دو (على يا عثمان) كس ديگرى حاكم شود . پس اگر عثمانْ حاكم شود ، مردى است كه در او نرمى هست و اگر على حاكم شود ، در او شوخ طبعى هست و شايسته ترين كسى است كه مردم را به حقپويى وا مى دارد ... .
نيز به صهيب گفت : سه روز با مردم نماز بگزار و اين گروه را داخل خانه اى كن و بالاى سر آنها بِايست . اگر پنج نفر اجتماع كردند و يك نفر خوددارى نمود ، سر آن يك نفر را با شمشير بزن و اگر چهار نفر اتّفاق كردند و دو نفر خوددارى نمودند ، سر آن دو نفر را بزن و اگر سه نفر به كسى و سه نفر به كسى ديگر رضايت دادند ، عبد اللّه بن عمر را داور كنيد و اگر به حكم عبد اللّه بن عمر رضايت ندادند ، با كسانى باشيد كه عبد الرحمان بن عوف در ميان آنهاست و بقيّه را ، اگر با مردم همراهى نكردند ، بكشيد .