45
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3

۱۰۵۳.شرح نهج البلاغةـ به نقل از ابن عبّاس ـ: نزد عمر بودم . چنان نفسى كشيد كه پنداشتم دنده هايش از هم باز شد . گفتم : اى امير مؤمنان! اين نفَس را جز اندوهى سخت ، بيرون نداد .
گفت : آرى به خدا ، اى ابن عبّاس! من بسيار انديشيدم ؛ ولى ندانستم كه پس از خود ، اين امارت را براى چه كسى قرار دهم .
سپس گفت : شايد تو ، سَرورت را شايسته آن مى بينى .
گفتم : با آن جهاد و سابقه و خويشى و علمش ، چه چيزى جلوى او را مى گيرد؟
گفت : درست مى گويى ؛ امّا او مردى شوخ طبع است .
گفتم : چرا طلحه را برنمى گزينى؟
گفت : فخرفروش است ، با آن انگشت قطع شده اش!
گفتم : عبد الرحمان [ چه] ؟
گفت : مردى ناتوان است . اگر امارت به او برسد ، مُهرش را به دست زنش مى سپارد .
گفتم : و زبير؟
گفت : بدخو و حريص است و براى يك مَن گندمِ نم كشيده ، سيلى مى زند .
گفتم : سعد بن ابى وقّاص چه؟
گفت : او مرد شمشير و اسب است [ ، نه مرد خلافت] .
گفتم : پس عثمان؟
گفت : آه ، آه ، آه! به خدا سوگند ، اگر او حكومت را به عهده بگيرد ، فرزندان ابى مُعَيط را بر دوش مردمْ سوار مى كند و عرب بر او مى شورند .
سپس اندكى سكوت كرد و رو به من كرد و گفت : به خدا سوگند ، كسى كه جسارت آن را دارد كه در صورت حاكم شدن ، ايشان را به عمل به كتاب پروردگارشان و سنّت پيامبرشان وا دارد ، همان سَرور تو [ على] است . بدان كه اگر حكومتشان را به عهده بگيرد ، آنان را بر راه روشن و صراط مستقيم مى برد .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
44

۱۰۵۳.شرح نهج البلاغة عن ابن عبّاس :كُنتُ عِندَ عُمَرَ ، فَتَنَفَّسَ نَفَسا ظَنَنتُ أنَّ أضلاعَهُ قَدِ انفَرَجَت ، فَقُلتُ : ما أخرَجَ هذَا النَّفَسَ مِنكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ إلّا هَمٌّ شَديدٌ !
قالَ : إي وَاللّهِ يَابنَ عَبّاسٍ ! إنّي فَكَّرتُ فَلَم أدرِ فيمَن أجعَلُ هذَا الأَمرَ بَعدي . ثُمَّ قالَ : لَعَلَّكَ تَرى صاحِبَكَ لَها أهلاً !
قُلتُ : وما يَمنَعُهُ مِن ذلِكَ مَعَ جِهادِهِ وسابِقَتِهِ وقَرابَتِهِ وعِلمِهِ !
قالَ : صَدَقتَ ! ولكِنَّهُ امرُؤُ فيهِ دُعابَةٌ .
قُلتُ : فَأَينَ أنتَ عَن طَلحَةَ ؟
قالَ : ذُو البَأوِ ، وبِإِصبَعِهِ المَقطوعَةِ !
قُلتُ : فَعَبدُ الرَّحمنِ ؟
قالَ : رَجُلٌ ضَعيفٌ ؛ لَو صارَ الأَمرُ إلَيهِ لَوَضَعَ خاتَمَهُ في يَدِ امرَأَتِهِ !
قُلتُ : فَالزُّبَيرُ ؟
قالَ : شَكِسٌ لَقِسٌ ۱ يُلاطِمُ فِي النَّقيع في صاعٍ مِن بُرٍّ !
قُلتُ : فَسَعدُ بنُ أبي وَقّاصٍ ؟
قالَ : صاحِبُ سِلاحٍ ومِقنَبٍ ۲ .
قُلتُ : فَعُثمانُ ؟ قالَ : أوِّه ! ـ ثَلاثا ـ وَاللّهِ ، لَئِن وَلِيَها لَيَحمِلَنَّ بَني أبي مُعَيطٍ عَلى رِقابِ النّاسِ ، ثُمَّ لَتَنهَضُ العَرَبُ إلَيهِ ! ....
ثُمَّ أقبَلَ عَلَيَّ بَعدَ أن سَكَتَ هُنَيهَةً ، وقالَ : أجرَؤُهُم وَاللّهِ ، إن وَلِيَها ، أن يَحمِلَهُم عَلى كِتابِ رَبِّهِم وسُنَّةِ نَبِيِّهِم صلى الله عليه و آله لَصاحِبُكَ ! أما إن وَلِيَ أمرَهُم حَمَلَهُم عَلَى المَحَجَّةِ البَيضاءِ وَالصِّراطِ المُستَقيمِ ! ۳

1.الشَّكِس: السيّئ الخُلق . وقيل: هو السيّئُ الخُلق في المبايعة وغيرها . واللَّقِس: الشَّرِهُ النفْس الحريصُ على كلّ شيء ، والسيّئُ الخُلق (لسان العرب : ج ۶ ص ۱۱۲ «شكس» و ص ۲۰۸ «لقس») .

2.المِقْنَب : جماعة الخيل والفُرسان . يريد أنّه صاحب حربٍ وجيوش ، وليس بصاحب هذا الأمر (النهاية : ج ۴ ص ۱۱۱ «قنب») .

3.شرح نهج البلاغة : ج ۱۲ ص ۵۱ و ج ۶ ص ۳۲۶ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی؛ مهریزی، مهدی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 62176
صفحه از 588
پرینت  ارسال به