491
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3

۱۳۰۷.الجملـ به نقل از عبدالحميد بن عبدالرحمان ، از ابن ابزى ـ: آيا برايت نقل كنم آنچه را با چشمانم ديدم و با گوش هايم شنيدم؟ هنگامى كه مردم نزد بيت المال ، گِرد آمدند ، على عليه السلام به طلحه فرمود : «دستت را بياور تا با تو بيعت كنم» . آن گاه طلحه گفت : تو به اين امر ، از من سزاوارترى ، در حالى كه آراى مردم بر تو آن چنان است كه بر من نيست .
على عليه السلام فرمود : «از غير تو هراسى نداريم» .
طلحه گفت : هراسى نداشته باش . سوگند به خداوند كه از جانب من آسيبى به تو نرسد .
آن گاه ، عمّار ياسر ، ابوالهيثم ابن تيهان ، رفاعة بن رافع و ابو ايّوب خالد بن زيد ، به پا خاستند و خطاب به على عليه السلام گفتند : حكومتْ تباه شده و خود ، رفتار عثمان را و آنچه را كه او برخلاف كتاب و سنّتْ انجام داد ، ديده اى . دستت را بياور تا با تو بيعت كنيم تا آنچه را كه از امور امّت تباه شده است ، اصلاح كنى .
على عليه السلام عذر خواست و فرمود : «شما ديديد كه چگونه با من رفتار شد و رأى مردم را دانستيد . مرا به آنان ، نيازى نيست» .
[اين چند نفر] نزد انصار آمدند و گفتند:اى گروه انصار! شما ياران خدا و ياران پيامبر خداييد . خداوند ، شما را به واسطه پيامبر ، كرامت بخشيد . به درستى كه شما برترى على عليه السلام و سابقه او را در اسلام مى دانيد و از خويشاوندى وى و جايگاهش نزد پيامبر صلى الله عليه و آله [ باخبريد] . اگر او به حكومت رسد ، شما را به نيك بختى و سعادت رساند .
آن گاه گروه انصار گفتند : ما از همه مردم ، به وى راغب تريم و جايگزينى برايش نمى جوييم .
سپس همه نزد وى اجتماع كردند و نزد او بودند تا آن كه با او بيعت نمودند .

۱۳۰۸.امام على عليه السلامـ از نامه اى به معاويه ـ: به درستى كه مردمانى كه با ابوبكر ، عمر و عثمان بيعت كردند ، به همان گونه با من بيعت كردند . از اين رو ، براى حاضران ، جاى انتخاب [ جديد ]نيست و غايبان ، حقّ ردّ آن را ندارند . همانا شورا براى مهاجران و انصار است . اگر آنان بر شخصى اتّفاق كردند و او را امام ناميدند ، خداوند هم به آنْ رضايت دارد ، و اگر كسى از اين امر خارج شود (با ايراد گرفتن يا بدعتگذارى) ، مردمان او را به راهى كه از آن خارج شده بازگردانند ، و اگر سرپيچى كرد (به جهت پيروى از غير راه مؤمنان) ، با او نبرد كنند و خداوند ، او را با آنچه برگزيده، واگذارد .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
490

۱۳۰۷.الجمل عن عبد الحَميد بن عبد الرحمن عن ابنِ أبزى :أ لا اُحَدِّثُكَ ما رَأَت عَيناي وسَمِعَت اُذُناي ! ! لَمَّا التَقَى النّاسُ عِندَ بَيتِ المالِ قالَ عَلِيٌّ لِطَلحَةَ : اُبسُط يَدَكَ اُبايِعكَ . فَقالَ طَلحَةُ : أنتَ أحَقُّ بِهذَا الأَمرِ مِنّي ، وقَدِ اجتَمَعَ لَكَ مِن أهواءِ النّاسِ ما لَم يَجتَمِع لي . فَقالَ عليه السلام لَهُ : ما خَشينا غَيرَكَ ! فَقالَ طَلحَةُ : لا تَخشَ ، فَوَاللّهِ لا تُؤتى مِن قِبَلي .
وقامَ عَمّارُ بنُ ياسِرٍ ، وأبو الهَيثَمِ بنُ التَّيِّهانِ ، ورَفاعَةُ بنُ رافِعِ بنِ مالِكِ بنِ العَجلانِ ، وأبو أيّوبَ خالِدُ بنُ زَيدٍ ، فَقَالوا لِعَلِيٍّ : إنَّ هذَا الأَمرَ قَد فَسَدَ ، وقَد رَأَيت ما صَنَعَ عُثمانُ ، وما أتاهُ مِن خِلافِ الكِتابِ وَالسُّنَّةِ ، فَابسُط يَدَكَ نُبايِعك ؛ لِتُصلِحَ مِن أمرِ الاُمَّةِ ما قَد فَسَدَ .
فَاستَقالَ عَلِيٌّ عليه السلام وقالَ : قَد رَأَيتُم ما صُنِعَ بي ، وعَرَفتُم رَأيَ القَومِ ، فَلا حاجَةَ لي فيهِم .
فَأَقبَلوا عَلَى الأَنصارِ فَقالوا : يا مَعاشِرَ الأَنصارِ ، أنتُم أنصارُ اللّهِ وأنصارُ رَسولِهِ ، وبِرَسُولِهِ أكرَمَكُمُ اللّهُ تَعالى ، وقَد عَلِمتمُ فَضلَ عَلِيٍّ وسابِقَتَهُ فِي الإِسلامِ ، وقَرابَتَهُ ومَكانَتَهُ الَّتي كانَت لَهُ مِنَ النَّبِيّ صلى الله عليه و آله ، وإن وَلِيَ أنالَكُم خَيرا . فَقَالَ القَومُ : نَحنُ أرضَى النّاسِ بِهِ ، ما نُريدُ بِهِ بَدَلاً .
ثُمَّ اجتَمَعوا عَلَيهِ ، فَلَم يَزالوا بِهِ حَتّى بايَعوهُ . ۱

۱۳۰۸.عنه عليه السلامـ مِن كِتابٍ لَهُ إلى مُعاوِيَة ـ: إنَّهُ بايَعَنِي القَومُ الَّذينَ بايَعوا أبا بَكرٍ وعُمَرَ وعُثمانَ عَلى ما بايَعوهُم عَلَيهِ ، فَلَم يَكُن لِلشّاهِدِ أن يَختارَ ، ولا لِلغائِبِ أن يَرُدَّ ، وإنَّمَا الشّورى لِلمُهاجِرينَ والأَنصارِ ؛ فَإِنِ اجتَمَعوا عَلى رَجُلٍ وسَمَّوهُ إِماما كانَ ذلِكَ للّهِِ رِضاً ، فَإِن خَرَجَ عَن أمرِهِم خارِجٌ ـ بِطَعنٍ أو بِدعَةٍ ـ رَدّوهُ إلى ما خَرَجَ مِنهُ ، فَإِن أبى قاتَلوهُ عَلَى اتِّباعِهِ غَيرَ سَبيلِ المُؤمِنينَ ووَلّاهُ اللّهُ ما تَوَلّى. ۲

1.الجمل : ص ۱۲۸ وراجع الكافئة : ص ۱۲ ح ۸ والفتوح : ج ۲ ص ۴۳۴ و ۴۳۵ .

2.نهج البلاغة : الكتاب ۶ ، وقعة صفّين : ص ۲۹ ؛ الإمامة والسياسة : ج ۱ ص ۱۱۳ ، العقد الفريد : ج ۳ ص ۳۲۹ وفي صدرها «أمّا بعد ، فإنّ بيعتي بالمدينة لزمتك وأنت بالشام ...» ، الفتوح : ج ۲ ص ۵۰۶ وفيه من «وإنّما الشورى للمهاجرين ...» وليس فيه «وولّاه اللّه ما تولّى» ، الأخبار الطوال : ص ۱۵۷ نحوه وراجع الإرشاد : ج ۱ ص ۲۴۳ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی؛ مهریزی، مهدی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 73758
صفحه از 588
پرینت  ارسال به