495
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3

1 / 8

سخنان گروهى از ياران امام على پس از بيعت

۱۳۱۲.تاريخ اليعقوبىـ پس از گزارش بيعت مردم با على عليه السلام ـ: گروهى از انصار ، به پا خاستند و سخن گفتند . نخستين كسى كه سخن گفت ، ثابت بن قيس انصارى بود . وى كه سخنران و خطيب انصار بود ، چنين گفت : سوگند به خداوند ، اى اميرمؤمنان! اگر آنان در حكومت (و ولايت) ، بر تو پيشى گرفتند ، امّا در دين ، بر تو پيشى نداشتند . اگر ديروز از تو سبقت گرفتند ، امروز به آنان رسيدى و جايگاهت بر كسى پوشيده نيست و منزلتت ناشناخته نباشد . آنان به تو نيازمند بودند در آنچه نمى دانستند ؛ ولى تو با دانشت به كسى نيازمند نشدى .
سپس خزيمة بن ثابت انصارى ـ كه ذوالشهادتين لقب داشت ـ ۱ ، به پا خاست و گفت : اى اميرمؤمنان! ما براى حكومت ، جز تو را نيافتيم و جريان امور ، جز به تو باز نمى گردد ، و اگر با خويشتن ، درباره تو صادق باشيم ، [ خواهيم يافت كه ]تو از همه در ايمان ، پيشتازترى و به خداوند ، داناترى و نزديك ترينِ مؤمنان به پيامبر خدايى . آنچه آنان دارند ، تو دارى ؛ ولى آنچه تو دارى ، آنان را از آن ، بهره اى نيست .
آن گاه ، صعصعة بن صوحان برخاست و گفت : سوگند به خداوند ، اى اميرمؤمنان! به خلافت ، زينت بخشيدى ، و خلافتْ تو را زينت نداد . حكومت را برترى دادى ، و حكومت به تو برترى نداد . به درستى كه حكومت و خلافت ، به تو نيازمندتر است از تو به حكومت .
سپس مالك بن حارث اشتر ، به پا خاست و گفت : اى مردم! اين ، جانشينِ جانشينان و ميراثْ دار دانش پيامبران است ؛ [ كسى كه] بزرگْ آزمون ، نيك سياست بود ، كه كتاب خداوند ، به ايمانش و پيامبر ، او را به بهشت رضوان ، گواهى دادند . او كسى است كه فضيلت ها را به كمال رسانيد و هيچ كس از گذشتگان و آيندگان ، در سابقه ، دانش و برترى اش ترديد نكرد .
آن گاه ، عقبة بن عمرو برخاست و گفت : كيست كه [ افتخار ]بيعت عقبه و رضوان را داشته باشد ؛ پيشوايى باشد هدايتگر كه از ستمش هراس نباشد ، و دانشمندى كه از نادانى اش واهمه اى نباشد؟

1.پيامبر صلى الله عليه و آله اين لقب را به وى داد ، هنگامى كه در نزاع پيامبر خدا با يك اعرابى ، جانب پيامبر خدا را گرفت ، با اين استدلال كه ما تو را در آوردن پيام الهى تصديق مى كنيم . چگونه در برخورد با يك اعرابى تصديقت نكنيم ؟ (معجم رجال الحديث : ج ۸ ص ۵۲) .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
494

1 / 8

خِطابُ طائِفَةٍ مِن أصحابِهِ بَعدَ البَيعَةِ

۱۳۱۲.تاريخ اليعقوبيـ بَعدَ ذِكرِ بَيعَةِ النّاسِ لِعَلِيٍّ عليه السلام ـ: وقامَ قَومٌ مِنَ الأَنصارِ فَتَكَلَّموا ، وكانَ أوَّلُ مَن تَكَلَّمَ ثابِتَ بنَ قَيسِ بنِ شَمّاسٍ الأَنصاريَّ ـ وكانَ خَطيبَ الأَنصارِ ـ فَقالَ : وَاللّهِ ، يا أميرَ المُؤمِنينَ ، لَئِن كانوا تَقَدَّموكَ في الوِلايَةِ فَما تَقَدَّموكُ في الدّينِ ، ولَئِن كانوا سَبَقوكَ أمسِ فَقَد لَحِقتَهُمُ اليَومَ ، ولَقَد كانوا وكُنتَ لا يَخفى مَوضِعُكَ ، ولا يُجهَلُ مَكانُك ، يَحتاجونَ إلَيكَ فيما لا يَعلَمونَ ، ومَا احتَجتَ إلى أحَدٍ مَعَ عِلمِكَ .
ثُمَّ قامَ خُزَيمَةُ بنُ ثابِتٍ الأَنصاريُّ ـ وهُوَ ذُو الشَّهادَتَينِ ـ فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، ما أصَبنا لِأَمرِنا هذا غَيرَكَ ، ولا كانَ المُنقَلَبُ إلّا إلَيكَ ، ولَئِن صَدَقنا أنفُسَنا فيكَ ، فَلَأَنتَ أقدَمُ النّاسِ إيمانا ، وأعلَمُ النّاسِ بِاللّهِ ، وأولَى المُؤمِنينَ بِرَسولِ اللّهِ ، لَكَ ما لَهُم ، ولَيسَ لَهُم ما لَكَ .
وقامَ صَعصَعَةُ بنُ صوحان فَقالَ : وَاللّهِ ، يا أميرَ المُؤمِنينَ ، لَقَد زَيَّنتَ الخِلافَةَ وما زانَتكَ ، ورَفَعتَها وما رَفَعَتكَ ، ولَهِيَ إلَيكَ أحوَجُ مِنكَ إلَيها .
ثُمَّ قامَ مالِكُ بنُ الحارِثِ الأَشتَرُ فَقالَ : أيُّهَا النّاسُ ، هذا وَصِيُّ الأَوصِياءِ ، ووَارِثُ عِلمِ الأَنبِياءِ ، العَظيمُ البَلاءِ ، الحَسَنُ العَناءِ ۱ ، الَّذي شَهِدَ لَهُ كِتابُ اللّهِ بِالإِيمانِ ، ورَسولُهُ بِجَنَّةِ الرِّضوانِ ، مَن كَمُلَت فيهِ الفَضائِلُ ، ولَم يَشُكَّ في سابِقَتِهِ وعِلمِهِ وفَضلِهِ الأَواخِرُ ولَا الأَوائِلُ .
ثُمَّ قامَ عُقبَةُ بنُ عَمرٍ و فَقالَ : مَن لَهُ يَومٌ كَيَومِ العَقَبَةِ ، وبَيعَةٌ كَبَيعَةِ الرِّضوانِ، وَالإِمامُ الأَهدَى الَّذيلا يُخافُ جَورُهُ ، وَالعالِمُ الَّذي لا يُخافُ جَهلُهُ . ۲

1.في الطبعة المعتمدة : «الغناء» وما أثبتناه من طبعة النجف (ج ۲ ص ۱۵۵) . والعناء هنا : المداراة أو حسن السياسة (لسان العرب : ج ۱۵ ص ۱۰۶ «عنا») .

2.تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۱۷۹ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی؛ مهریزی، مهدی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 62082
صفحه از 588
پرینت  ارسال به