۱۳۱۳.امام على عليه السلامـ از سخنان ايشان به هنگام سر باز زدن عبداللّه بن عمر ، سعد بن ابى وقّاص ، محمد بن مسلمه ، حسّان بن ثابت و اسامه بن زيد از بيعت ـ: اى مردم! با من بيعت كرديد بر آنچه با حاكمانِ پيش از من بيعت شده است . همانا اختيار ، براى مردم است ، پيش از آن كه بيعت كنند ؛ امّا هنگامى كه بيعت كردند ، اختيارى برايشان نيست . به درستى كه بر امام است كه استوارى و درستى پيشه سازد ، و بر مردم است تسليم شدن و سازگارى .
اين ، بيعتى است عمومى . هر آن كس كه از آن رو گرداند ، از اسلام رو گردانده است و راهى جز راه مسلمانان را پيروى كرده است . بيعت شما با من ، ناگهانى و بى انديشه نبود و انگيزه شما و من ، يكى نيست . من شما را براى خدا مى خواهم و شما مرا براى خود مى خواهيد . به خدا سوگند ، براى دشمنان ، خيرخواهى مى كنم و نسبت به ستمديدگان ، انصاف به خرج مى دهم .
به من از سعد ، ابن مسلمه ، اسامه ، عبداللّه و حسّان بن ثابت ، مطالبى رسيده كه آن را نمى پسندم . خداوند ، ميان من و آنان [ داور] است .
۱۳۱۴.مُروج الذهب :سعد ، اسامة بن زيد ، عبداللّه بن عمر و محمد بن مسلمه ، از كسانى بودند كه از بيعت با على بن ابى طالب عليه السلام سر باز زدند و از بيعت با وى خوددارى كردند . اينان و گروهى ديگر ، از كناره گيرندگان [ از بيعت ]بودند و دليل آنان ، اين بود كه گفتند : اين [ بيعت] ، فتنه است .
گروهى ديگر به على عليه السلام گفتند : به ما شمشيرهايى بده تا همراه تو نبرد كنيم كه اگر بر مؤمنان فرود آورديم ، در آنها كارگر نباشد و در جسم هايشان فرو نرود ، و اگر بر كافران فرود آوريم ، بر بدن هايشان فرو رود!
على عليه السلام از اينان رو گردانْد و اين آيه را تلاوت كرد : «و اگر خداوند در آنان ، خيرى مى يافت ، قطعاً شنوايشان مى ساخت ، و اگر آنان را شنوا مى كرد ، حتماً باز به حال اعراض ، روى بر مى تافتند» .