۱۳۱۸.المستدرك على الصحيحينـ پس از نقل روايت هايى در باب بيعت مردم با امير مؤمنان عليه السلام ـ: امّا سخن كسانى كه گمان برده اند كه عبداللّه بن عمر ، ابو مسعود انصارى ، سعد بن ابى وقّاص ، ابو موسى اشعرى ، محمّد بن مسلمه انصارى و اسامة بن زيد ، از بيعت كناره گيرى كردند . در حقيقت ، اين سخن كسانى است كه بر حقيقت اين رخدادها سرپوش مى نهند ... [ در ادامه اين گزارش ، علل كناره گيرى آنان را توضيح مى دهد و سپس مى گويد] : بر پايه اين علل و مانند آن بود كه گروهى از جنگيدن به همراه على عليه السلام و جنگيدن با دشمنانش كناره گيرى كردند .
۱۳۱۹.الجملـ به نقل از ابو مخنف ـ: به اميرمؤمنان ، هنگام حركت به سوى بصره خبر رسيد كه سعد بن ابى وقّاص ، ابن مسلمه ، اسامة بن زيد و ابن عمر ، از حركتْ باز نشسته اند . [ پيكى] به سوى آنان فرستاد و هنگامى كه حضور يافتند ، خطاب به آنان فرمود : «سخنان ناخوشايندى از شما به من رسيده كه آن را خوش نمى دارم . من شما را بر حركت به سوى بصره وادار نمى كنم ؛ امّا مگر بر بيعت خود با من استوار نيستيد؟» .
گفتند : چرا .
فرمود : «پس چرا از همراهى من ، سر باز مى زنيد؟» .
سعد گفت : من رفتن به اين جنگ را خوش نمى دارم ، مبادا مؤمنى كشته شود . اگر به من شمشيرى دهى كه مؤمن را از كافر باز شناسد ، همراه تو خواهم جنگيد !
اسامه گفت : تو گرامى ترين بنده خدا نزد منى ؛ ولى با خداوند عهد بسته ام كه با اهل ايمان نجنگم ... .
و عبد اللّه بن عمر گفت : من نسبت به اين جنگ ، شناختى ندارم و از تو مى خواهم مرا بر امرى كه از آن ، آگاهى ندارم ، وادار نسازى .
آن گاه اميرمؤمنان به آنان فرمود : «هر گرفتار فتنه اى سرزنش نگردد . آيا بر بيعت با من استواريد؟» .
گفتند : بلى .
فرمود : «بازگرديد . به زودى خداوند ، مرا از شما بى نياز مى كند» .