۱۳۲۵.الاستيعاب :به نافع گفته شد : چرا ابن عمر با معاويه بيعت كرد و با على عليه السلام بيعت نكرد؟
نافع گفت : ابن عمر ، دستى را در جدايى دراز نمى كرد ، چنان كه آن را از جماعتْ باز نمى داشت . او با معاويه بيعت نكرد ، مگر زمانى كه ديگران با وى بيعت كردند .
۱۳۲۶.مسند ابن حنبلـ به نقل از نافع ـ: هنگامى كه مردم مدينه به همراه ابن زبير شورش كردند و يزيد بن معاويه را از حكومت ، خلع نمودند ، ابن عمر ، فرزندان خود را فراخواند و گفت : ما با اين مرد ، بر پايه بيعت خدا و پيامبرش بيعت كرديم . به درستى كه از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود : «براى نيرنگباز ، پرچمى در روز رستاخيز ، افراشته شود و گفته شود : اين ، نيرنگِ فلانى است و بزرگ ترين نيرنگ ـ به استثناى شرك به خدا ـ ، آن است كه كسى بر پايه بيعت خدا و پيامبرش ، با كسى بيعت كند و سپس آن را بشكند» . از اين رو ، مبادا كسى از شما يزيد را خلع نمايد و در مسئله حكومت ، زياده روى كند كه شمشير ، ميان من و شما خواهد بود !
۱۳۲۷.فتح البارى :در مدّت زمامدارى عبد اللّه بن زبير ، عبد اللّه بن عمر ، از بيعت با ابن زبير يا عبدالملك ، امتناع ورزيد ، همان گونه كه از بيعت با على عليه السلام يا معاويه سر باز زد . سپس او با معاويه بيعت كرد ، هنگامى كه معاويه ، با حسن بن على عليهما السلام سازش كرد و مردم ، بر وى اتّفاق كردند . همچنين ، پس از مرگ معاويه ، با فرزندش يزيد ، بيعت كرد ؛ زيرا مردم بر او اتّفاق كردند . پس از آن در شرايط اختلاف ، با كسى بيعت نكرد ، تا اين كه ابن زبير ، كشته شد و حكومت ، يكسره به عبدالملك رسيد . آن گاه با وى بيعت كرد .