۱۳۴۰.امام على عليه السلامـ پس از آن كه با او بيعت شد و گروهى از صحابيان به وى گفتند ـ: چه شود آنان را كه بر عثمان شوريدند ، كيفر دهى؟ ـ : برادران! چنين نيست كه آنچه را شما مى دانيد ، ندانم ؛ امّا نيروى من كجاست؟ گروه شورشگر با اين ساز و برگ و توانمندى ، بر ما مسلّط مى شوند و ما بر آنان ، سلطه نمى يابيم .
اينان كسانى هستند كه بردگان شما با آنها به پا خاسته اند و باديه نشينانِ شما به آنان پيوسته اند . آنان ، در ميان شما به سر مى برند و هر گونه كه بخواهند شما را مى آزارند . آيا بر آنچه مى خواهيد ، قدرتى سراغ داريد؟ اين كار ، كارى است جاهلى ، و براى شورشگران نيز ياران و مددكارانى هست . مردم نسبت به اين كار ـ اگر اتّفاق افتد ـ ، چند دسته اند : گروهى مانند شما باور دارند ، و گروهى بدانچه شما باور داريد ، اعتقادى ندارند ، و گروه سومى ، نه اين عقيده را دارند و نه آن را . پس شكيبايى كنيد تا مردم ، آرام گيرند و دل ها در جاى خود قرار گيرد و حق ها به آسانى گرفته شود . مرا آسوده گذاريد و منتظر فرمان من باشيد . كارى مكنيد كه قدرت و توان را سُست كند يا ضعفى به جاى گذارد و يا خوارى و سستى به بار آورد ؛ و به زودى مهار كار را به چنگ خواهم گرفت ، تا آن جا كه نگهداشتنى باشد ، و اگر چاره اى نداشتم ، پس آخرين درمان ، داغ نهادن است .