۱۰۷۲.تاريخ الطبرى :عبّاس به على عليه السلام گفت : به شورا داخل مشو . ۱
فرمود : «اختلاف را ناپسند مى دارم» .
گفت : پس ، چيزهايى مى بينى كه ناپسند مى دارى .
3 / 5
موضع امام در برابر نتيجه شورا
۱۰۷۳.امام على عليه السلامـ در بخشى از سخنش ، هنگامى كه اعضاى شورا تصميم به بيعت با عثمان گرفتند ـ: خوب مى دانيد كه من از ديگران بدان (خلافت) سزاوارترم . به خدا سوگند ، تا آن گاه تسليم هستم كه كارهاى مسلمانان به سلامت باشد و در آن ستمى نباشد ، مگر بر خودم ؛ و اين به خاطر پاداش و فضيلت صبر و نيز بى رغبتى به زر و زيورى است كه به خاطرش بر هم پيشى مى گيريد .
۱۰۷۴.امام على عليه السلامـ درباره عمر و قرار دادن خلافت در ميان شش نفر ـ:چون به راه خود رفت و در گذشت ، خلافت را در ميان گروهى نهاد و مرا نيز يكى از آنان پنداشت . خدايا ، چه شورايى! چه وقت در برترى من بر اوّلىِ آنها (ابو بكر) ترديد افتاد كه اكنون با اينان برابر شمرده مى شوم؟!
۱۰۷۵.تاريخ الطبرىـ به نقل از مِسوَر بن مَخرَمه ، از امام على عليه السلام در خطبه اش در باره ماجراى شورا ـ: «سپاس ، خدايى را كه محمّد صلى الله عليه و آله را از ميان ما به پيامبرى بر انگيخت و او را به سوى ما فرستاد . ما خانه نبوّت و معدن حكمت و امان زمينيان و نجات هر جوينده [ نجات] هستيم .
ما حقّى داريم كه اگر به ما داده شود ، آن را مى گيريم و اگر از ما دريغ شود ، بر مَركب صبر مى نشينيم ، هر اندازه كه به درازا كشد .
اگر پيامبر خدا به ما سفارشى كرده بود ، آن را اجرا مى كرديم و اگر به ما چيزى گفته بود ، تا حدّ مرگ بر سر آن ، مبارزه مى نموديم .
پيش از من ، هيچ كس به سوى دعوت به حق و صله رحم نشتافت ؛ و هيچ جنبش و توانى جز به اراده خدا نيست .
سخنم را بشنويد و گفته ام را به خاطر بسپاريد . شايد ببينيد كه پس از اين اجتماع ، براى اين خلافتْ شمشيرها كشيده شود و عهدها شكسته شود ، تا آن جا كه گرد هم آييد ؛ برخى پيشوايان گم راهى و برخى پيروان نادانى» .
سپس اين شعر را خوانْد :
«اگر جاسم به خاطر كارهاى قبيله اش (بنى عبد بن ضخم)
از يادها رفت ، من مى مانم .
و از هر ناتوانى ، در سخت ترين حالت ، فرمان مى برم
و مى دانم كه زمانه كى دگرگون مى شود» .