۱۰۷۶.امام على عليه السلام :ما را حقّى است كه اگر دادند ، [ مى گيريم] و اگر نه ، بر ترك شتران سوار مى شويم و مى رانيم ، هر چند اين سفرِ شبانه به درازا كشد .
۱۰۷۷.الإرشادـ به نقل از جُندَب بن عبد اللّه ـ: در مدينه و پس از بيعت مردم با عثمان ، بر على بن ابى طالب عليه السلام وارد شدم و او را انديشه ناك و اندوهگين ديدم . به او گفتم : قومت چه كردند؟
فرمود : «بايد صبرى نيكو داشت» .
به او گفتم : سبحان اللّه ! به خدا سوگند كه تو صبورى .
فرمود : «[ اگر صبر نكنم ،] چه كنم؟» .
گفتم : در ميان مردم برمى خيزى و آنان را به سوى خود مى خوانى و به آنان خبر مى دهى كه تو به خاطر فضل و سابقه ات ، به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك ترى و از آنان بر ضدّ اين گروهِ گردآمده در برابرت ، يارى مى خواهى . اگر ده نفر از صد نفر به تو پاسخ مثبت دادند ، با آن ده نفر ، بر صد نفر سخت مى گيرى . اگر در برابرت سر فرود آوردند ، همان چيزى است كه مى خواهى و اگر خوددارى نمودند ، با آنان مى جنگى .
اگر بر آنان غلبه كردى ، همان سيطره الهى است كه خدا به پيامبرش داد و تو از آنان به آن ، شايسته ترى و اگر در طلبش كشته شدى ، شهيد گشته اى و عذرت در پيشگاه خدا پذيرفته تر است و به ميراث پيامبر خدا سزاوارترى .
فرمود : «اى جُندب! آيا [ به نظر تو] ده درصد مردم با من بيعت مى كنند؟» .
گفتم : اميدوارم .
فرمود : «امّا من ، اميد ندارم كه حتّى دو درصد مردم ، با من همراه شوند . [ من ]تو را از علّت آن آگاه مى كنم : مردم به قريش مى نگرند . قريش مى گويد : خاندان محمّد صلى الله عليه و آله خود را از ساير مردم برتر مى دانند و خود (و نه قريش) را صاحب خلافت مى دانند . اگر خلافت به آنان رسد ، هيچ گاه از ميان آنان خارج نمى شود و به كس ديگرى نمى رسد ؛ ولى اگر در غير آنان باشد ، ميان شما مى چرخد .
به خدا سوگند ، هرگز قريش ، اين حكومت و سيطره را از روى اطاعت و رضايت به ما نخواهد داد» .
به او گفتم : آيا باز نگردم تا مردم را از اين سخنت آگاه كنم و آنان را به سوى تو بخوانم؟
به من فرمود : «اى جندب! اكنون زمان آن نيست» .
پس از آن به عراق باز گشتم و هر گاه كه براى مردم ، چيزى از فضيلت هاى على بن ابى طالب عليه السلام و مناقب و حقوق او را ذكر مى كردم ، [ حاكمان عراق ،] مرا با تندى و درشتى باز مى داشتند و مى راندند ، تا آن كه سخنانم به گوش وليد بن عُقْبه (در دوران حكومتش بر ما) رسيد . او به دنبال من فرستاد و مرا زندانى نمود ، تا آن كه برايم شفاعت شد و آزادم ساخت .