بر اساس قرآن ، سنّت پيامبر خدا و شيوه دو شيخ ، عمل خواهم كرد .
عبد الرحمان ، سخن خود را با على عليه السلام تكرار مى كند . على عليه السلام سخن پيشين را تكرار و اضافه مى كند :
با كتاب خداوند و سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله ، نيازى به روش هيچ كس نيست . تو كوشش دارى كه اين امر را از من دور سازى ... . ۱
بدين سان ، عبد الرحمان ، عثمان را به خلافت برمى گزيند و بر مسند قدرت مى نشاند و يك بار ديگر ، «حق» در مسلخ تزوير و فتنه ذبح مى شود . و اين چنين ، كسانى كه سال ها به روى پيامبر خدا شمشير كشيده اند ، فرصت مى يابند تا در سايه حمايت خليفه پيامبر ، كار دشمنى با وى را از سر گيرند . چون على عليه السلام چنين مى بيند ، خطاب به عبد الرحمان مى گويد :
حَبَوتَهُ حَبوَ الدَّهرِ ، لَيسَ هذا أوَّلَ يَومٍ تَظاهَرتُم فيهِ عَلَينا ،«فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ»۲.
وَاللّهِ ما وَلَّيتَ عُثمانَ إلّا لِيَرُدَّ الأَمرَ إلَيكَ!
چه بخشش ويژه اى به او (عثمان) كردى! اين ، نخستين روزى نيست كه بر ضدّ ما پشت به پشت هم داديد! «پس ، صبرى نيكو [ بايد] ؛ و خداوند ، بر آنچه توصيف مى كنيد ، يارى رسان است» . به خدا سوگند ، خلافت را به عثمان نسپردى ، جز براى آن كه به تو باز گردانَد! ۳
و مقداد فرياد بر مى آورد :