95
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3

2 . چرا امام عليه السلام شرط عبد الرحمان را نپذيرفت؟
سال ها از رحلت پيامبر خدا مى گذشت . در اين سال ها دگرسانى هاى بسيارى به وجود آمده ، حكم هاى فراوانى در نقض احكام صريح پيامبر صلى الله عليه و آله صادر شده و سنّت او در موارد بسيارى وارونه گشته بود . ۱
امام عليه السلام چگونه مى توانست شرط عبد الرحمان را بپذيرد و اگر مى پذيرفت و بر فرض محال مى توانست زمام امور را به دست گيرد ، چه سان با آن كنار مى آمد؟ و با آن دگرگونى ها چه مى كرد؟ آيا مردم ، آمادگى پذيرش باز گرداندن حقايق را بر مسير اوّل داشتند؟
دوران خلافت على عليه السلام نشان مى دهد كه پاسخ ، منفى است . در دوران خلافت مولا عليه السلام ، با اين كه مسائل بسيارى روشن شده بود و مردم ، خود ، به على عليه السلام روى آورده بودند ، على عليه السلام در بسيارى از تصميم ها دچار مشكل بود . نمونه روشن آن ، «نماز تَراويح» است . ۲
اگر سؤال را از زاويه ديگر بررسى كنيم ، على عليه السلام را در مقابل دو فرايند مى بينيم :
يك . پذيرش شرط و در پىِ آن ، به حكومت رسيدن على عليه السلام ؛
دو . نپذيرفتن شرط به سبب حق نبودنش و در پىِ آن ، از دست دادن فرصت حكومتگرى .
چهره ديگر سؤال ، اين است كه اگر امام عليه السلام شرط را قبول مى كرد ، آيا عبد الرحمان با وى بيعت مى نمود؟
بر اساس گزارش واقعه شورا و تدبيرى كه براى آن انديشيده شده بود و نيز

1.ر. ك : النصّ و الاجتهاد ، سيّد عبد الحسين شرف الدين .

2.ر . ك : ص ۵۴۱ (اصلاحات علوى) .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
94

من ، مانند آنچه را به اهل بيت عليهم السلام پس از پيامبرشان رسيد ، نديده ام! من از قريش در شگفتم كه چگونه مردى را وا نهادند كه كسى را از او عادل تر و داناتر نمى دانم! هان! به خدا سوگند ، اگر ياورانى بر آن مى يافتم [ ، به نفع او قيام مى نمودم]! ۱
عمّار از سرِ سوز مى گويد :
اى كه خبر مردنِ اسلام را مى دهى! برخيز و خبر كن كه : نيكى مُرد و زشتى جاى آن را گرفت . ۲
آيا به راستى چنين نبود و با حاكميّت بنى اميّه ، مرگ اسلام ، فرياد زده نمى شد ؟ و آيا جاهليّت ، احيا نمى گشت؟
خليفه در همان شب اوّل خلافت ، براى نماز عشا به سوى مسجد مى رفت و شمع به دستان ، پيشاپيش او حركت مى كردند ، كه مقداد فرمود :
اين ، چه بدعتى است؟! ۳
براى تعميم و تكميل بحث ، نكاتى را مى آوريم :
1 . آورديم كه على عليه السلام به عبد الرحمان گفت :
به خدا سوگند ، خلافت را به عثمان نسپردى ، جز براى آن كه به تو باز گردانَد!
على عليه السلام بر اساس شناخت ژرف خود از احوال سياستبازان و غوغاسالاران ، چنين حقايقى را بر مَلا مى كرد ، و اى كاش در آن روز ، گوش هاى شنوايى مى بود! شاهد اين سخن بلند مولا عليه السلام ، گزارشى است كه مورّخان آورده اند كه :
چون بيمارى بر عثمانْ چيره گشت ، كاتبى را فرا خواند و گفت : «عهدى براى خلافت پس از من براى عبدالرحمان بنويس» و او نوشت. ۴

1.تاريخ الطبرى : ج۴ ص ۲۳۳ ، تاريخ المدينة : ج۲ ص ۹۳۱ .

2.البدء والتاريخ : ج ۵ ص ۱۹۲ ، شرح نهج البلاغة : ج۱۲ ص ۲۶۶.

3.تاريخ اليعقوبى : ج ۲ ص ۱۶۳ .

4.تاريخ المدينة : ج ۳ ص ۱۰۲۹ ، تاريخ دمشق : ج ۱۵ ص ۱۷۸ ، تاريخ اليعقوبى : ج ۲ ص ۱۶۹ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی؛ مهریزی، مهدی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 73478
صفحه از 588
پرینت  ارسال به