و چنين است كه على عليه السلام فرمود :
من ، از سَرِ ناخشنودى و كراهت ، بيعت نمودم . ۱
4 . به وجود آوردن طمع خلافت . نكته فرجامين ، اين كه عمر با اين كار ، آتش طمع خلافت را عملاً در جان اعضاى شورا بر افروخت . شيخ مفيد رحمه اللهنوشته است :
سعد بن ابى وقّاص ، خود را در برابر على عليه السلام شخصيّتى نمى ديد ؛ امّا حضورش در شورا ، در او اين پندار را به وجود آورد كه او نيز اهليّت خلافت دارد .
ابن ابى الحديد ، همين تحليل را از استادش نقل كرده است و طلحه نيز در بيان برابرى اش با على عليه السلام ، از جمله ، وجود خود در شورا را دليل مى آورَد . ۲ معاويه نيز به اين نكته در گفتگويى اشاره دارد . ۳
به هر حال ، عمر ، با شورايى كه تعيين كرد ، يك بار ديگر بر از بين بردن «حقّ خلافت» و پاس نداشتن «حرمت خلافت» همّت گماشت و بنى اميّه را يكسر بر امّتْ مسلّط ساخت ؛ كسانى را كه آن همه فساد به بار آوردند . نيز با به وجود آوردن طمع خلافت در جان كسانى چون طلحه و زبير ، عملاً زمينه درگيرى هاى بعد را فراهم ساخت .
تأكيد مى ورزيم كه با تتبّع كامل و بررسى دقيق اين واقعه ، مى توان به درستىِ اين تحليل ، دست يافت ... و خداوند ، از نيّت بندگان ، آگاه است .
1.شرح نهج البلاغة : ج ۱۲ ص ۲۶۵ .
2.الإمامة و السياسة : ج ۱ ص ۹۵ . نيز ، ر. ك : ج ۵ ص ۱۶۹ (گفتگوهاى امام با طلحه) .
3.العقد الفريد : ج ۳ ص ۲۸۹ ، تاريخ دمشق : ج ۱۹ ص ۱۹۷ .