۶۵۵.سنن الترمذىـ به نقل از عمران بن حُصَين ـ: پيامبر خدا لشكرى را روانه كرد و على بن ابى طالب عليه السلام را بر آن گمارد. او جنگ را به پايان برد و كنيزى را [ از ميان اسيران ]برگرفت. برخى بر او خرده گرفتند. نيز چهار تن از اصحاب پيامبر خدا با هم پيمان بستند و گفتند : چون پيامبر خدا را ببينيم، او را از كار على، باخبر مى كنيم.
رسم اين بود كه مسلمانان ، چون از سفر باز مى گشتند، ابتدا نزد پيامبر خدا مى رفتند و بر او سلام مى دادند و سپس، به منزل هاى خود باز مى گشتند. همين كه لشكريان آمدند، بر پيامبر خدا سلام دادند ، يكى از آن چهار تن برخاست و گفت : اى پيامبر خدا! آيا مى دانى كه على بن ابى طالب چنين و چنان كرد؟
پيامبر خدا از او روى گرداند.
سپس دومى برخاست و مانند گفته پيشين گفت. پيامبر صلى الله عليه و آله [ از او نيز] روى گرداند. سومى برخاست و همان را گفت. پيامبر صلى الله عليه و آله ، باز هم روى گرداند. سپس چهارمى برخاست و مانند آنها سخن گفت. پس پيامبر خدا ـ در حالى كه خشم در چهره اش هويدا بود ـ فرمود : «از على چه مى خواهيد؟! از على چه مى خواهيد؟! از على چه مى خواهيد؟! همانا على از من است و من از على ام و پس از من، او ولىّ هر مؤمن است» ۱ .