۷۲۹.المناقب ، خوارزمىـ به نقل از اصبغ بن نباته ـ: چون زيد بن صوحان در جنگ جمل زخمى شد، امير مؤمنان، على بن ابى طالب عليه السلام به نزدش آمد و بالاى سرش رفت. او هنوز نيمه جانى داشت و درد مى كشيد. على عليه السلام به او فرمود : «اى زيد، خدا تو را بيامرزد! به خدا سوگند، ما تو را جز به كم هزينه بودن و پُر كمك بودن نشناختيم».
زيد ، سرش را به سوى او بالا آورد و گفت : و خدا تو را نيز رحمت كند! به خدا سوگند، من تو را جز اين گونه نشناختم كه به خدا عالِم و به آياتش عارف هستى. به خدا سوگند، از سرِ جهل همراه تو نجنگيدم ؛ بلكه شنيدم حذيفة بن يمان مى گويد: از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود : «على، امير نيكوكاران و قاتل بدكاران است. هر كه او را يارى دهد، يارى شود و هر كه رهايش كند، رها شود. هان! بدانيد كه حق با اوست. بدانيد كه حق با اوست و به دنبال او. هان! به سوى او برويد». ۱