۷۵۱.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! تواى روشنگر اختلافات امّتم پس از من.
۷۵۲.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ خطاب به على عليه السلام ـ: تو مرا غسل مى دهى و در قبرم مى نهى و براى آنان [ اختلافاتشان را] روشن مى كنى.
۷۵۳.تاريخ دمشقـ به نقل از اَنَس ـ: پيامبر خدا فرمود : «اى اَنَس! آب وضويى برايم بريز». [ پس وضو ساخت و] سپس برخاست و دو ركعت نماز خواند و فرمود : «اى انس! نخستين كسى كه از اين در بر تو وارد مى شود، امير مؤمنان و سرور مسلمانان و پيشواى سپيدرويان و خاتم اوصياست».
[ با خود] گفتم : خدايا! او را مردى از انصار قرار ده . و اين را كتمان كردم كه ناگهان على عليه السلام آمد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اى انس! او كيست؟».
گفتم : على عليه السلام است.
پس با شادمانى برخاست و او را در آغوش گرفت و صورت به صورتش نهاد و صورتش را به صورت على ماليد و عرق على عليه السلام را به صورتش ساييد.
على عليه السلام گفت : اى پيامبر خدا! ديدم در حقّ من كارى مى كنى كه پيش از اين نكرده بودى!
فرمود : «چه چيز مرا باز دارد، در حالى كه تو [ پيام الهى را] از سوى من ابلاغ مى كنى و سخنم را به آنان مى رسانى و اختلاف هايشان را پس از من برايشان روشن مى كنى».
۷۵۴.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! تو كسى هستى كه اختلافات امّت را پس از من برايشان روشن مى كنى و در ميان آنان به جاى من قرار مى گيرى. گفته تو گفته من، فرمان تو فرمان من ، و اطاعت از تو اطاعت از من ، و اطاعت از من اطاعت از خداست و نافرمانى از تو نافرمانى از من ، و نافرمانى از من نافرمانى از خداى عز و جل است.
۷۵۵.امام حسن عليه السلام :پيامبر خدا از پى انصار فرستاد و آنان آمدند. به آنان فرمود : «اى گروه انصار! آيا شما را به چيزى راهنمايى نكنم كه اگر بدان چنگ زنيد، هرگز گم راه نشويد؟».
گفتند : چرا، اى پيامبر خدا!
فرمود : «اين، على است. به خاطر دوستى من، او را دوست بداريد و به گراميداشت من، گرامى اش بداريد، كه جبرئيل عليه السلام از جانب خداى عز و جل مرا به آنچه برايتان گفتم، فرمان داده است».