۷۷۱.مشكل الآثارـ به نقل از عمر بن على، از پدرش امام على عليه السلام ـ: پيامبر صلى الله عليه و آله در خم، پيش درخت، حضور يافت و در حالى كه دست على عليه السلام را گرفته بود، بيرون آمد و گفت : «اى مردم! آيا گواهى نمى دهيد كه خداى يكتا، پروردگار شماست؟».
گفتند : چرا.
گفت : «آيا گواهى نمى دهيد كه خدا و پيامبرش به شما از خودتان سزاوارترند و خداوند و پيامبرش مولاى شمايند؟».
گفتند : چرا.
گفت : «هر كه من مولاى اويم، على مولاى اوست. من دو چيز در ميان شما بر جاى نهادم كه اگر آنها را بگيريد، پس از من هيچ گاه گم راه نمى شويد : كتاب خدا ـ كه در دستان شماست ـ و اهل بيتم».
۷۷۲.إثبات الوصيّة :چون پيامبر صلى الله عليه و آله به وادى خُم رسيد، آيه نگهدارى اش از [ گزند ]مردم در [ ابلاغ ولايت ]امير مؤمنان، بر او وحى شد. پيش از آن هم فرمان ابلاغ مى رسيد ؛ امّا او به انتظار گفته خداى عز و جل : «خدا تو را از مردمْ حفظ مى كند» باز مى ايستاد.
چون آيه نازل شد، به سخن ايستاد و پس از حمد و ثناى فراوان خداوند، امير مؤمنان عليه السلام را به رهبرى [ آينده امّت] و قائم مقامى خود منصوب كرد ... ، همان گونه كرد كه راويان حديث غدير خم، روايت كرده اند . سپس در آخر ذى حجّه [ به مدينه] بازگشت .
۷۷۳.بشارة المصطفىـ به نقل از ابن عبّاس، درباره سخن خداى عز و جل :«اى پيامبر! آنچه را از سوى پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ كن و اگر چنين نكنى، [ حق ]رسالتش را نگزارده اى و خداوند، تو را از [ گزند] مردم حفظ مى كند. خداوند، كافران را هدايت نمى كند»ـ: درباره على عليه السلام نازل شد. پيامبر خدا فرمان يافت كه آن را ابلاغ كند. پس پيامبر صلى الله عليه و آله دست على عليه السلام را گرفت و گفت : «هر كه من مولاى اويم، على مولاى اوست. خدايا! هر كه او را دوست دارد، دوستش بدار و هر كه دشمنش مى دارد، دشمنش بدار».