هنگامه اى عظيم در ميان انبوهى از مسلمانان و التهابِ رساندن پيام ها و از جمله، مهم ترين و برترين و پر دغدغه ترين پيام!
مسلمانان از حج بازگشته اند و راهى آبادى ها و شهرهاى خويش اند. در آستانه وادى «خُم»، فرمان الهى، رسول امين را با قاطعيت تمام، خطاب مى كند كه : «اى پيامبر! برسان». آهنگ آيه، تأكيد و تنبّه هاى آن، و نيز تهديد و پافشارى جدّى بر رساندن پيام ها، همه و همه نشانگر آن است كه پيام، بسى مهم است و از ديگر سوى، ابلاغ آن، به لحاظ چگونگى محتوا و جوانب آن، سخت دلهره آفرين.
اكنون بنگريم پيامى كه پيامبر خدا بايد ابلاغ مى كرد، چه بوده است؛ پيامى كه او با آن همه سختكوشى در راه تبليغ آموزه هاى الهى و تلاش مستمر در راه گسترش حق و رويارويى با شرك و شكن ناپذيرى و استوارگامى، از ابلاغ آن مى هراسيد.
عالمان شيعه (مفسّران، محدّثان، مورّخان و متكلّمان)، يكسر و بى هيچ گونه ترديدى آيه را به واقعه «غدير» مرتبط دانسته اند و محتواى پيام را «ولايت و امامت على عليه السلام » تلقّى كرده اند. بدين سان و بر اساس اين ديدگاه، آيه در روز هجدهم ذى حجّه نازل شده است و براى تأكيد بر ولايت على عليه السلام براى آخرين بار و به گونه اى تأثيرگذار و به يادماندنى در ميان انبوه مردمان مسلمان ؛ امّا عالمان اهل سنّت، نه در زمان نزول، يك داستان اند و نه در محتواى پيام، يك رأى.
فخر الدين رازى، تقريبا همه اقوال را در ميان ده قولى كه نقل مى كند، آورده است كه آخرين آنها، همسو با ديدگاه شيعه است. نااستوارى آنچه را فخر رازى آورده، با اندك تأمّلى مى توان دريافت . گو اين كه در آثار ديگران، گاه، مستند و يا مستنداتى از اقوال صحابيان و يا تابعيان براى تأييد آنها گزارش شده است.
اكنون سزامند است پيش از آن كه برخى از آن ديدگاه ها را بياوريم، مفاد و مفهوم آيه را اندكى بكاويم:
الف ـ «بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ؛آنچه را نازل شده،ابلاغ كن» .