249
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج2

است.
تأكيد مى كنيم كه «مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ» اشاره به هر آن چيزى است كه در اين زمينه در درازناى رسالت نبوى، بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده است، چه با وحى قرآنى و چه با وحى بيانى، در مناسبت هاى مختلف، در جمع هاى بزرگ يا در منظر كسانى اندك.
اكنون پيامبر صلى الله عليه و آله مأمور شده است كه در آخرين سال عمر، در آخرين حجّ خويش و در پيش ديد ده ها هزار مسلمان كه از آبادى ها و شهرهاى جوامع اسلامى آن روز به مكّه آمده اند، با صراحتى تمام و تأكيد و دقّتى تام كه هيچ گونه تأويلى را برنتابد و هيچ توجيهى را نپذيرد، ولايت على عليه السلام و استمرار پيشوايى و امامت و زعامت وى را علنى كند.
در اين جا پيامبر صلى الله عليه و آله مى هراسد، امّا نه بر جان خود، كه او از آغازين روزها، جان را در راه ابلاغ حق بر كف نهاده است ، و نه از مشركان، كه ديگر هيمنه و شكوه دروغينشان در هم شكسته است ، و نه از يهود و نصارا، كه اكنون در برابر شكوه و عظمت مسلمانان، دم فرو بسته اند؛ بلكه از درون امّت خود مى هراسد، از نفاق نهفته در ميان مسلمانان، از ترديدها و تشكيك هاى مؤمن نمايان . شايد كه در اصل رسالت نيز ترديد روا دارند و به كلام نبوى يكسر بتازند و او را به خاندانگرايى، تحميل خويشان نزديك خود بر مردم و... متهم كنند!
لحن آيه و رواياتى كه متن آنها گزارش شد، نشان مى دهد كه در اين واپسين روزها نيز امين وحى ، جبرئيل عليه السلام ، بارها ضرورت اين ابلاغ را از سوى خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله رسانده است و رسول الهى، از دغدغه خود، سخن گفته است و اكنون اين ، آخرين ابلاغ است كه :
«يَـأَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ؛اى رسول! ابلاغ كن ...»۱ .

1.و به خاطر اين پيام بلند و سرنوشت ساز و خيره كننده و عظيم بود كه اين حج، «حَجّة البلاغ» نام گرفت. چه نام زيبا و خاطره انگيزى! و شگفتا كه مورّخان كوشيده اند اين نام ارجمند خاطره آفرين را از يادها ببرند! ابن اسحاق مى گويد : «فكانت حَجّة البلاغ وحَجّة الوداع، وذلك أنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله لم يحجّ بعدها...» (السيرة النبويّة ، ابن هشام : ج ۲ ص ۶۰۶) .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج2
248

فخر رازى، آخرين قول را بدين سان آورده است:
آيه در فضل على بن ابى طالب نازل شد و چون اين آيه نازل شد، پيامبر صلى الله عليه و آله دست او را گرفت و گفت : «هركه من مولاى اويم، على مولاى اوست. خدايا! هر كه را دوستش مى دارد، دوست بدار و هر كه را دشمنش مى دارد، دشمن بدار!». پس عمر، او را ديد و گفت : «اى پسر ابو طالب! بر تو مبارك باد! مولاى من و مولاى هر مرد و زن باايمان شدى». اين وجه، نظر ابن عبّاس و براء بن عازب و محمّد بن على [ باقر] عليه السلام است. ۱
فخر رازى تصريح مى كند كه :
روايت هاى نشانگر اين حقيقت، بسيارند ؛ امّا بهتر است بگوييم كه اين آيه، براى اطمينان بخشى به پيامبر خدا در برابر نيرنگ ها و برخوردهاى يهوديان و نصرانيان است، تا پيامبر خدا نهراسد و در ابلاغ حق، كوتاهى نكند. ۲
آنچه فخر رازى در اين ديدگاه آخر بدان تصريح كرده و روايات مربوط به آن نيز بسى فراوان است، استوار و درست است و شگفتا از مفسّران، محدّثان و متكلّمانى كه در برابر آن همه روايات، سر تسليم فرود نمى آورند و به توجيه ها و تفسيرهايى روى مى آورند كه نه با واقعيت تاريخْ سازگارى دارد، نه با شخصيت پيامبر خدا و نه با سيره نورانى و استوارگامى هاى او در جهت ابلاغ حق.

نزول آيه در واقعه غدير براى ابلاغ ولايت

بر پايه آنچه گذشت و بر اساس روايات و گزارش هاى بسيار ـ كه متون آنها را آورديم ـ ، آيه «ابلاغ»، روز هجدهم ذى حجّه سال دهم هجرى با تأكيد بر آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله بارها بدان پرداخته و به آن تصريح نموده و خداوند در وحى بر او (وحى قرآنى و بيانى) بارها آن را نازل كرده بود «مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ» ، در غدير خم نازل شده

1.الوسيط : ج ۲ ص ۲۰۸، تفسير الفخر الرازى : ج ۱۲ ص ۵۳ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 79082
صفحه از 596
پرینت  ارسال به