10 / 5
تبريك رهبرى
۸۰۰.مسند ابن حنبلـ به نقل از بَراء بن عازب ـ: ما با پيامبر خدا در سفر بوديم كه در غدير خم توقّف كرديم و در ميان ما نداى نماز جماعت داده شد و براى پيامبر خدا زير دو درخت، روفته شد. پس، نماز ظهر را خواند و دست على عليه السلام را گرفت و فرمود : «آيا نمى دانيد كه اختيار من به مؤمنان از خود آنها بيشتر است؟».
گفتند : چرا.
فرمود : «آيا نمى دانيد كه اختيار من به هر مؤمنى از خود او بيشتر است؟».
گفتند : چرا.
پس دست على عليه السلام را گرفت و فرمود : «هر كه من مولاى اويم، على مولاى اوست. خدايا! دوستش را دوست و دشمنش را دشمن بدار!».
پس از آن، عمر، او را ديدار كرد و گفت : اى پسر ابو طالب، مباركت باد! تو مولاى هر مرد و زن باايمان شدى.
۸۰۱.تاريخ دمشقـ به نقل از براء بن عازب ـ: با پيامبر خدا [ از مكّه] خارج شديم، تا اين كه در غدير خم توقّف كرديم. او جارچى را مأمور كرد تا جار بزند و چون جمع شديم، فرمود : «آيا اختيار من به شما از خود شما بيشتر نيست؟».
گفتيم : چرا، اى پيامبر خدا!
فرمود : «آيا اختيار من به شما از مادرانتان بيشتر نيست؟».
گفتيم : چرا، اى پيامبر خدا!
فرمود : «آيا اختيار من به شما از پدرانتان بيشتر نيست؟».
گفتيم : چرا، اى پيامبر خدا!
فرمود : «آيا اختيار من از شما بيشتر نيست؟ آيا نيست؟ آيا نيست؟ آيا نيست؟».
گفتيم : چرا، اى پيامبر خدا!
فرمود : «هر كه من مولاى اويم، پس از من، على مولاى اوست. خدايا! هر كه را دوستش مى دارد، دوست بدار و هر كه را دشمنش مى دارد، دشمن بدار!».
عمر بن خطّاب گفت : مباركت باد، اى على بن ابى طالب! امروز، تو ولىّ هر مؤمن شدى.