327
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج2

۸۴۳.الأمالى ، مفيدـ به نقل از ابو على همدانى ـ: عبد الرحمان بن ابى ليلى به نزد امير مؤمنان، على بن ابى طالب رفت و گفت : اى امير مؤمنان! من از تو مى پرسم تا فرا بگيرم. ما منتظر بوديم تا از خود بگويى ؛ امّا نگفتى. آيا از امر خود براى ما نمى گويى كه عهدى است از جانب پيامبر خدا، يا نظرى از سوى خودت؟ ما گفته هاى فراوانى درباره تو شنيده ايم و درست ترين آنها نزد ما آن سخنى است كه از دهان خودت بشنويم و بپذيريم.
ما مى گفتيم كه اگر امر [ ولايت]، پس از پيامبر خدا به سوى شما باز مى گشت، هيچ كس با شما نزاع نمى كرد. به خدا سوگند، اگر از من سؤال شود، نمى دانم چه بگويم! اگر بگويم آنها از تو به خلافتْ سزاوارتر بودند، اگر چنين بگويم ، چرا پيامبر خدا پس از حجّة الوداع، تو را [ به ولايت ]منصوب كرد و گفت : «اى مردم! هر كه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست» و اگر تو از آنان به خلافتْ سزاوارترى، پس چگونه آنها را ولىّ خود بدانيم؟
امير مؤمنان فرمود : «اى عبد الرحمان! خداوند متعال، پيامبرش را قبض روح كرد و در روز وفات او، سزامندى ام بر مردم، بيشتر از سزامندى ام به اين پيراهنم بود و پيامبر خدا سفارشى به من كرده بود كه اگر مرا با بستن ريسمان هم مى كشيديد، به خاطر گوش به فرمان بودن و اطاعت از فرمان الهى مخالفت نمى كردم.
نخستين لطمه اى كه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله بر ما وارد آوردند، ابطال حقّ ما در خُمس بود و چون كارمان سستى گرفت، شترچرانان قريش در ما طمع كردند. من بر مردم، حقّى داشتم كه مهلتى معيّن داشت و اگر خودشان آن را به من باز مى گرداندند، مى پذيرفتم و بدان مى پرداختم، همانند كسى كه در سررسيد معيّنى، حقّى بر مردم دارد. اگر مالش را زودتر از سررسيد آن بدهند، آن را مى گيرد و آنان را مى ستايد و اگر به تأخير اندازند، آن را مى گيرد، بى آن كه بستايد.
من مانند مردى هستم كه راهى هموار در پيش گرفته ، امّا مردم، او را در راهى ناهموار مى پندارند. راه هدايت، تنها از اندك بودن پويندگان آن شناخته مى شود. پس ، چون سكوت كردم، از من درگذريد، كه اگر پيشامدى رخ دهد كه نيازمند پاسخش باشيد، پاسختان را مى دهم. پس تا من از شما دست بازداشته ام، شما نيز از من دست بازداريد».
عبد الرحمان گفت : اى امير مؤمنان! به جانت سوگند، تو همان گونه اى كه شاعر گفت:

به جانت سوگند، خفته را بيدار كردى
و هر كه را گوش داشت، شنواندى.


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج2
326

۸۴۳.الأمالي لـلمفيد عـن أبي عليّ الهمداني :إنَّ عَبدَ الرَّحمنِ بنِ أبي لَيلَى قامَ إلى أميرِ المُؤمِنينَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ إنّي سائِلُكَ لِاخُذَ عَنكَ ، وقَدِ انتَظَرنا أن تَقولَ مِن أمرِكَ شَيئاً فَلَم تَقُلهُ ، أ لا تُحَدِّثُنا عَن أمرِكَ هذا أكانَ بِعَهدٍ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أو شَيءٍ رَأَيتَهُ ؟ فَإِنّا قَد أكثَرنا فيكَ الأَقاويلَ ، وأوثقُهُ عِندَنا ما قَبِلناهُ عَنكَ وسَمِعناهُ مِن فيكَ . إنّا كُنّا نَقولُ : لَو رَجَعَت إلَيكم بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَم يُنازِعكُم فيها أحَدٌ ، وَاللّهِ ما أدري إذا سُئِلتُ ما أقولُ ! أزعُمُ أنَّ القَومَ كانوا أولى بِما كانوا فيهِ مِنكَ ؛ فَإِن قُلتُ ذلِكَ ، فَعَلامَ نَصَبَكَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بَعدَ حِجَّةِ الوِداعِ ؟ فَقالَ : « أيُّهَا النّاسُ مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَولاهُ ». وإن تَكُ أولى مِنهُم بِما كانوا فيهِ فَعَلامَ نَتَوَلّاهُم ؟
فَقالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : يا عَبدَ الرَّحمنِ ، إنَّ اللّهَ تَعالى قَبَضَ نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله وأنَا يَومَ قَبَضَهُ أولى بِالنّاسِ مِنّي بِقَميصي هذا ، وقَد كانَ مِن نَبِيِّ اللّهِ إلَيَّ عَهدٌ لَو خَزَمتُموني بِأَنفي لَأَقرَرتُ سَمعاً للّهِِ وطاعَةً ، وإنَّ أوَّلَ مَا انتَقَصناهُ بَعدَهُ إبطالُ حَقِّنا فِي الخُمُسِ ، فَلَمّا رَقَّ أمرُنا طَمِعَت رُعيانُ البَهَمِ مِن قُرَيشٍ فينا ، وقَد كانَ لي عَلَى النّاسِ حَقٌّ لَو رَدّوهُ إلَيَّ عَفواً قَبِلتُهُ وقُمتُ بِهِ وكانَ إلى أجَلٍ مَعلومٍ ، وكُنتُ كَرَجُلٍ لَهُ عَلَى النّاسِ حَقٌّ إلى أجَلٍ ، فَإِن عَجَّلوا لَهُ مالَهُ أخَذَهُ وحَمِدَهُم عَلَيهِ ، وإن أخَّروهُ أخَذَهُ غَيرَ مَحمودينَ ، وكُنتُ كَرَجُلٍ يَأخُذُ السُّهولَةَ وهُوَ عِندَ النّاسِ مَحزونٌ .
وإنَّما يُعرَفُ الهُدى بِقِلَّةِ مَن يَأخُذُهُ مِنَ النّاسِ ، فَإِذا سَكَتُّ فَأَعفوني فَإِنَّهُ لَو جاءَ أمرٌ تَحتاجونَ فيهِ إلَى الجَوابِ أجَبتُكُم ، فَكُفّوا عَنّي ما كَفَفتُ عَنكُم . فَقالَ عَبدُ الرَّحمنِ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، فَأَنتَ لَعَمرُكَ كَما قالَ الأَوَّلُ:

لَعَمرُكَ لَقَد أيقَظتَ مَن كانَ نائِماً
وأسمَعتَ مَن كانَت لَهُ اُذُنانِ۱

1.الأمالي للمفيد : ص ۲۲۳ ح ۱ ، الأمالي للطوسي : ص ۸ ح ۹ ، كشف الغمّة : ج ۲ ص ۳ ، شرح الأخبار : ج ۲ ص ۲۶۱ ح ۵۶۳ عن سليمان بن أبي الورد بإسناده عن عبد الرحمن بن أبي ليلى نحوه ، بحار الأنوار : ج ۲۹ ص ۵۸۲ ح ۱۶ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 91837
صفحه از 596
پرینت  ارسال به