10 / 13
نفرين على به پنهان كنندگان
۸۶۰.مسند ابن حنبلـ به نقل از سماك بن عبيد بن وليد عبسى ـ: به نزد عبد الرحمان بن ابى ليلى رفتم . به من گفت كه شاهد بوده است على عليه السلام در رُحبه فرمود : «سوگند مى دهم هر كس را كه شنيده و شاهد بوده است كه پيامبر خدا روز غدير خم چه گفته، برخيزد و كسى جز آن كه او را ديده است ، برنخيزد».
دوازده تن برخاستند و گفتند : ما ديديم و شنيديم كه دستش را گرفت و فرمود : «خدايا! دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن بدار؛ ياورش را يارى ده و واگذارنده اش را وا گذار».
همه برخاستند ، جز سه نفر. على عليه السلام هم آن سه تن را نفرين كرد ، كه نفرينش كارگر افتاد.
۸۶۱.تاريخ دمشقـ به نقل از عبد الرحمان بن ابى ليلى ـ: امير مؤمنان، على بن ابى طالب ، در رُحبَه براى مردم، سخنرانى كرد و فرمود : «به اسلام، سوگند مى دهم هر كس شنيده كه پيامبر خدا روز غدير خم، دست مرا گرفت و فرمود: اى مسلمانان! آيا من به شما از خودتان سزاوارتر نيستم؟ [ و] گفتند : چرا، اى پيامبر خدا! [ و او ]فرمود : هركه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست. خدايا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار و ياورش را يارى ده و واگذارنده اش را وا بگذار ، برخيزد».
بيش از ده تن برخاستند و گواهى دادند و برخى نيز گواهى ندادند. اينان از دنيا نرفتند، مگر آن كه مبتلا به كورى يا پيسى شدند.
۸۶۲.حلية الأولياءـ به نقل از عميرة بن سعد ـ: شاهد بودم كه على عليه السلام اصحاب پيامبر خدا را بر روى منبر، سوگند داد و ابو سعيد و ابو هريره و انس بن مالك هم گرد منبر بودند. على عليه السلام بر بالاى منبر بود و دوازده مرد هم گرد منبر بودند كه اينان در ميانشان بودند.
على عليه السلام فرمود : «شما را به خدا سوگند مى دهم! آيا شنيديد پيامبر خدا بفرمايد : هركه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست ؟».
همگى برخاستند و گفتند : به خدا، آرى! و يك نفر برنخاست.
على عليه السلام فرمود : «چه چيز تو را از برخاستن بازداشت؟».
گفت : اى امير مؤمنان! پير و فراموشكار شده ام!
[ على عليه السلام ] فرمود : «خدايا! اگر دروغ مى گويد، بر او بلايى نيكو نازل كن».
آن مرد نمرد، تا آن كه چنان پيسى و سفيدى اى در بين دو چشمش ديديم كه دستار (عمامه) هم آن را نمى پوشاند.