۸۶۸.المعجم الكبيرـ به نقل از ابو سلمان مؤذّن، از زيد بن ارقم ـ: على عليه السلام مردم را [ چنين ]سوگند داد : «هر كسى را كه شنيده است پيامبر خدا فرمود : هركه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست. خدايا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار سوگند مى دهم كه برخيزد».
پس، دوازده بَدرى برخاستند و بدان گواهى دادند و من، در ميان كسانى بودم كه كتمان كردند. پس، بينايى ام [ از دست] رفت.
۸۶۹.الإرشادـ به نقل از ابو سلمان مؤذّن، از زيد بن ارقم ـ: على عليه السلام مردم را در مسجد، سوگند داد و فرمود : «هركه را كه شنيده است پيامبر خدا مى فرمود : هركه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست. خدايا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار! سوگند مى دهم كه برخيزد».
پس، دوازده بدرى برخاستند: شش تن از سمت راست و شش تن از سمت چپ، و بدان گواهى دادند و من، در ميان كسانى بودم كه شنيده بودند و گواهى ندادند. پس، خدا بينايى ام را گرفت.
زيد، از اين كه گواهى نداده بود، پشيمان بود و استغفار مى كرد . ۱
۸۷۰.شرح نهج البلاغة :گروهى از استادان بغدادى ما نقل كرده اند كه برخى از اصحاب و تابعيان و محدّثان، درباره على عليه السلام دچار كژرَوى بودند و از او بدگويى مى كردند و برخى نيز فضيلت هايش را پوشيده مى داشتند و از سر دنياخواهى و ترجيح دادن سراى زودگذر [ بر آخرت]، دشمنانِ او را يارى مى دادند، كه از جمله آنان، انس بن مالك بود.
على عليه السلام مردم را در حياط دار الحكومه ، يا صحن مسجد جامع كوفه سوگند داد كه «كدامتان شنيده است كه پيامبر خدا فرمود : هركه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست ؟».
دوازده تن برخاستند و بدان گواهى دادند و انس بن مالك در ميان مردم بود ؛ امّا برنخاست. على عليه السلام به او فرمود : «اى انس! چه چيز تو را از برخاستن و گواهى دادن بازداشت، با آن كه [ تو در غدير خم] حاضر بودى؟».
گفت : اى امير مؤمنان! پير و فراموشكار شده ام!
فرمود : «خدايا! اگر دروغ مى گويد، پيسى اى بر او بيفكن كه دستار هم آن را نپوشانَد».
طلحة بن عمير مى گويد : به خدا سوگند، پس از آن، لكّه سفيد و پيسىِ نمايانى در ميان دو چشمش ديدم.
عثمان بن مطرّف روايت مى كند كه مردى در سال هاى آخر عمر انس بن مالك، درباره على بن ابى طالب عليه السلام از او پرسيد. پاسخ داد : من، پس از روز رُحبه سوگند ياد كرده ام كه اگر حديثى را از من درباره على بپرسند، كتمان نكنم. او سرآمد متّقيان در روز قيامت است. به خدا سوگند، آن را از پيامبرتان شنيدم.
ابو اسرائيل، از حكم، از ابو سليمان مؤذّن روايت كرده است كه على عليه السلام مردم را سوگند داد كه چه كسى شنيده پيامبر خدا فرمود : «هر كه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست».
پس، عدّه اى برايش گواهى دادند و زيد بن ارقم نشست و گواهى نداد، در حالى كه [ شنيده بود و ]مى دانست. على عليه السلام هم نفرين كرد كه بينايى اش برود. پس كور شد و پس از آن كه بينايى اش را از دست داد، اين حديث را براى مردم بازگو مى كرد.