435
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج2

۹۰۷.شرح نهج البلاغةـ به نقل از ابن عبّاس ـ: در آغاز حكمرانى عمر نزدش رفتم. يك مَن خرما در زنبيلى حصيرى برايش نهاده بودند. مرا به خوردن دعوت كرد. من يك خرما خوردم و او نيز شروع به خوردن كرد تا اين كه خرماها تمام شد. سپس از كوزه اى كه نزدش بود، آب خورد و به پشت، بر متّكايش دراز كشيد و به حمد و سپاس خدا و تكرار آن پرداخت. و گفت : «اى عبد اللّه ! از كجا مى آيى؟». گفتم : از مسجد.
گفت : «پسرعمويت را چگونه ديدى؟». من گمان كردم كه عبد اللّه بن جعفر را مى گويد. گفتم : وقتى مى آمدم او با همسالان خود، مشغول بازى بود.
گفت : «مقصودم او نبود. منظورم بزرگ شما اهل بيت است». گفتم : او را ديدم، در حالى كه براى درختان خرماى فلان قبيله، آب از چاه مى كشيد و قرآن مى خواند.
گفت : «اى عبد اللّه ! قربانى كردن شتران به گردنت، اگر آن را از من كتمان كنى! آيا هنوز در دل، خيال خلافت دارد؟». گفتم : آرى.
گفت : «آيا مى پندارد كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به او تصريح كرده است؟». گفتم : آرى و برايت مى افزايم كه از پدرم درباره ادّعاى على پرسيدم. و او گفت : [ على ]راست مى گويد.
عمر گفت : «پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفتار ناتمامى درباره على داشت كه چيزى را اثبات نمى كند و دستاويزى به دست نمى دهد و بى گمان، مدّتى در كارش درنگ و تأمّل كرد و در بيمارى اش مى خواست به نام على تصريح كند ؛ امّا من از بيم [ فتنه] و به خاطر حفظ اسلام، مانع شدم و به پروردگار كعبه سوگند، قريش ، هرگز بر او گِرد نمى آمدند و اگر خلافت را به دست مى گرفت، اعراب از همه سو بر او مى شوريدند. چون پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فهميد كه من منظورش را مى دانم، پس خوددارى ورزيد و خداوند، جز از وقوع آنچه خود ، مقدّر و حتمى كرده، ابا دارد».


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج2
434

۹۰۷.شرح نهج البلاغة عن ابن عبّاس :دَخَلتُ عَلى عُمَرَ في أوَّلِ خِلافَتِهِ ، وقَد اُلقِيَ لَهُ صاعٌ مِن تَمرٍ عَلى خَصَفَةٍ ۱ ، فَدَعاني إلَى الأَكلِ ، فَأَكَلتُ تَمرَةً واحِدَةً ، وأقبَلَ يَأكُلُ حَتّى أتى عَلَيهِ ، ثُمَّ شَرِبَ مِن جَرٍّ ۲ كانَ عِندَهُ ، وَاستَلقى عَلى مِرفَقَةٍ لَهُ ، وطَفِقَ يحَمَدُ اللّهَ يُكَرِّرُ ذلِكَ ، ثُمَّ قالَ : مِن أينَ جِئتَ يا عَبدَ اللّهِ ؟ قُلتُ : مِنَ المَسجِدِ . قالَ : كَيفَ خَلَّفتَ ابنَ عَمِّكَ ؟ فَظَنَنتُهُ يَعني عَبدَ اللّهِ بنَ جَعفَرٍ ؛ قُلتُ : خَلَّفتُهُ يَلعَبُ مَعَ أترابِهِ . قالَ : لَم أعنِ ذلِكَ ، إنَّما عَنَيتُ عَظيمَكُم أهلَ البَيتِ . قُلتُ : خَلَّفتُهُ يَمتَحُ بِالغَربِ ۳ عَلى نَخيلاتٍ مِن فُلانٍ ، وهُوَ يَقرَأُ القُرآنَ . قالَ : يا عَبدَ اللّهِ ، عَلَيكَ دِماءُ البُدنِ إن كَتَمتَنيها ! هَل بَقِيَ في نَفسِهِ شَيءٌ مِن أمرِ الخِلافَةِ ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : أ يَزعُمُ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله نَصَّ عَلَيهِ ؟ قُلتُ : نَعَم ، وأزيدُكَ ؛ سَأَلتُ أبي عَمّا يَدَّعيهِ فَقالَ : صَدَقَ . فَقالَ عُمَرُ : لَقَد كانَ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في أمرِهِ ذَروٌ ۴ مِن قَولٍ لا يُثبِتُ حُجَّةً ، ولا يَقطَعُ عُذرا ، ولَقَد كانَ يَربَعُ ۵ في أمرِهِ وَقتا ما ، ولَقَد أرادَ في مَرَضِهِ أن يُصَرِّحَ بِاسمِهِ فَمَنَعتُ مِن ذلِكَ إشفاقا وحيطَةً عَلَى الإِسلامِ ، لا ورَبِّ هذِهِ البَنِيَّةِ لا تَجتَمِعُ عَلَيهِ قُرَيشٌ أبَدا ! ولَو وَلِيَها لَانتَقَضَت عَلَيهِ العَرَبُ مِن أقطارِها ، فَعَلِمَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنّي عَلِمتُ ما في نَفسِهِ ، فَأَمسَكَ ، وأبَى اللّهُ إلّا إمضاءَ ما حَتَمَ . ۶

1.الخَصَفَة : هي الجُلَّة التي يُكْنَز فيها التمر (النهاية: ج۲ ص۳۷ «خصف»).

2.الجَرُّ : آنية من خَزَف ، الواحدة جَرَّةٌ (لسان العرب : ج ۴ ص ۱۳۱ «جرر») .

3.الماتِح : المُسْتَقِي من البئر بالدَّلْو من أعلى البئر . والغَرْب : الدَّلْو العظيمة التي تُتَّخذ من جِلْد ثَوْرٍ (النهاية : ج ۴ ص ۲۹۱ «متح» و ج ۳ ص ۳۴۹ «غرب») .

4.الذَّرْوُ من الحديث : ما ارتَفَع إليك وتَرامَى من حَواشِيه وأطرافه ( النهاية : ج ۲ ص ۱۶۰ «ذرا») .

5.رَبَعَ : وَقَفَ وانتَظَرَ (النهاية : ج ۲ ص ۱۸۷ «ربع») .

6.شرح نهج البلاغة : ج ۱۲ ص ۲۰ ؛ كشف اليقين : ص ۴۶۲ ح۵۶۲، كشف الغمّة : ج ۲ ص ۴۶ ، بحار الأنوار : ج ۳۸ ص ۱۵۶.

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 93524
صفحه از 596
پرینت  ارسال به