نبردهاى بسيارى براى قلع و قمع شرك و زدودن موانع ابلاغ رسالت، سامان داده است. در اين نبردها كه سران بسيارى از جريان هاى شرك و استكبارْ نابود شده اند، بيشترين نقش را «شمشير على عليه السلام » بازى كرده است و اين، براى هر كسى كه اندكى با تاريخ اسلامْ آشنايى داشته باشد، جاى ترديد نيست.
اكنون و در سال هاى پايانى عمر پيامبر صلى الله عليه و آله وابستگان بسيارى از آنان به اردوگاه مسلمانان وارد شده اند. اينان «تازه مسلمان»هايى هستند كه ايمان، در اعماق جانشان نفوذ نكرده است و به هيچ روى، حاضر نيستند رهبرى مولا عليه السلام را بپذيرند. از سوى ديگر، كسانى از چهره هاى موجّه صحابيان، به هر انگيزه اى ، رهبرى امام عليه السلام را به مصلحت نمى دانند و نگاشتن وصيّت را خوش ندارند. كتابت وصيّت، گو اين كه راه را بر توجيه ها و بهانه ها مى بندد، امّا در شرايط عادى، زمينه را براى تفرقه هاى داخلى و بگومگوها در درون اردوگاه اسلام، فراهم مى سازد.
در آخرين لحظات عمر پيامبر صلى الله عليه و آله ، وصيّت، زمينه پذيرش دارد. او پيشوايى است كه پس از سال ها تلاش در جهت استوارسازى پايه هاى آيين الهى خود، در آستانه رحلت قرار دارد. طبيعى است كه براى آينده و آيين و امّت خود، طرحى درافكَنَد. اگر چهره هاى به ظاهر موجّه، جوسازى نكنند و آب را گل آلود نسازند، احتمال اين كه تازه به دوران رسيده ها چندان زمينه جولان نداشته باشند، بسيار است.
بدين سان، پيامبر صلى الله عليه و آله بر اصل وصيّت و طرح كتابت آن، همّت مى گمارد و از سوى ديگر با فرمان سازماندهى لشكر اسامه مى كوشد تا مدّعيان و غوغاسالاران را از صحنه به دور سازد و بدين سان، زمينه را براى طرح نهايى مسئله فراهم آوَرَد.
بى گمان،اگر لشكرْ اعزام شود و جوآفرينان از صحنه دور گردند، تا بازگشت آنان، وصيّت، كتابت مى شود و خلافتْ استقرار مى يابد و زمينه دگرسانى و جوآفرينى،